اماکن و محلات

محلات مختلف آبادان و وجوه تسمیه این محلات



محله‌هاي مسكوني شركت نفت آبادان

براي كساني كه آبادان
پيش‌از جنگ تحميلي را از نزديك ديده‌اند شايد درك اين نكته دشوار باشد كه در هشتاد
سال پيش از اين، در اين جزيره‌ براي افراد غير بومي فقط يك چادر و يك كلبه حصيري
براي آقاي داويدسون طراح اوليه‌ي پالايشگاه و آشپز ايشان وجود داشته است. از آن
زمان به بعد با توسعه‌ي تأسيسات نفتي، يك شهر ايستا به نام عبادان به شهري توسعه
يافته و پويا به نام آبادان تبديل شد. شركت نفت انگليس- ايران از همان ابتدا بر
اساس فاصله‌ها و سلسله مراتب طبقاتي، بخشي از جزيره را اختصاص به محله‌هاي مسكوني
كارمندان و كارگران خود داد و به ناچار بخش ديگري از جزيره را براي توسعه محله‌هايي
براي زندگي افراد غير شركت نفتي رها كرد. به عبارت ديگر شهر عملاً به دو قسمت
كاملاً مجزا تقسيم گرديد: يكي محله‌هايي كه مخصوص كارمندان و كارگران شركت نفت بود
كه روي هم رفته بخشي نوين و از تأسيسات شهرسازي جديد بهره‌مند بود و ديگري
محله‌هايي كه «شهرآبادان» به آن نواحي اتلاق مي‌شد و تا سال‌ها فاقد هرگونه
امكاناتي بود.

آبادان به عنوان يك شهر
جديد كه اختصاص به تصفيه و صدور نفت داشت، شكل و شمايلي كاملاً متفاوت از بقيه
شهرهاي ايران به خود گرفت. در ساخت محله‌هاي شركت نفتي، الگوي خاصي از مهندسي
اجتماعي و نوسازي ارادي توسط انگليسي‌ها پياده شد. به قول احساني:‌

«شهر
آبادان اولين شهر مدرن و طراحي شده در ايران و خاورميانه بوده است
[۱]

میشل استیوارت دریا
سالار و ژنرال ارتش امریکا در کتاب معروف خویش به نام«سپیده دم در آبادان» این شهر
را معجزهء نفت و اصولا” قطعه ای جدا شده از محلات ثروتمند نشین و مدرن شهرهای لندن
و نیویورک توصیف نموده است.

طراحي اين شهر و
انگيزه‌هاي شهرسازي آبادان نه بر اساس قيمت زمين يا محاسبات اقتصادي، بلكه جدا
نگهداشتن و تفكيك مناطق غير شركت نفتي از شركت نفتي از يك سو و تفكيك محله‌هاي شركت
نفتي از يكديگر بر اساس رتبه‌هاي موجود از سوي ديگر بود. محله‌هاي شركتي از يكديگر
پراكنده ساخته شده بودند و فواصل ميان آنها را جاده‌هاي عريض و پرتردد، لوله‌هاي
قطور نفت، مجتمع‌هاي اداري و صنعتي، اراضي باير و البته پيكر هيولايي پالايشگاه
اشغال كرده بود.[۲]

قسمتي كه مربوط به
محله‌هاي شركت نفت بود خود به مناطقي تقسيم مي‌شد و هر منطقه مخصوص رده‌اي
ازكاركنان شركت نفت بود و در اين مناطق دقيقاً همان تفاوتهاي سلسله مراتب طبقاتي
شركت نفت ديده ‌مي‌شد. هرگروه از كاركنان بنا به رتبه و مقامي كه داشتند در
منطقه‌اي خاص زندگي مي‌كردند. طراحي منطقه‌اي كارمندي كاملاً از روي اسلوب شهرسازي
نوين انگلستان بود به طوري كه هر بيننده تازه واردي را به خود جذب مي‌‌كرد و اگر
قبلاً به اروپا سفركرده بود احساس مي‌كرد در خارج از ايران است و اگر تا به حال به
خارج سفر نكرده بود بلافاصله احساس مي‌كرد در جايي كاملاً متفاوت از ديگر شهرهاي
ايران قرار دارد. قسمت شركت نفتي آبادان داراي چند محله مجزا از هم بود كه ساكنان
هريك به لحاظ رتبه در سلسله مراتب شركت نفت و حتي از لحاظ تفاوتهاي نژادي و ملي
(انگليسي، هندي، ايراني) از يكديگر تفكيك شده بودند. سلسله مراتب انعطاف‌ناپذير،
محله، خيابان، كوچه و مسكن انفرادي هر فرد در استخدام شركت نفت را طبق رتبه،
سابقه‌كار، تخصص و حتي هويت قومي او تعيين نموده و به او و خانواده‌اش اسكان
مي‌داد. مناطق شركت نفتي به ترتيب اهميت و كيفيت و در رابطه با ساختار سلسله مراتبي
عبارت بودند از:‌ بريم، بوارده (جنوبي شمالي)، سيك‌لين، بهار، بهمنشير، فرح‌آباد،
پيروزآباد و جمشيدآباد.

در محله‌هاي شركت نفتي
به جاي كوچه‌هاي باريك و گذرهاي خم‌اندرخم و پيچ‌اندرپيچ‌ و طولاني، با خيابان‌هاي
شطرنجي عريض و ميدانها و باغچه‌هاي بلواري روبه‌رو بوديم كه در ميان آنها كوچه‌هايي
قرار داشت و به طور كلي منازل از يك سو رو به خيابان و از سوي ديگر پشت به كوچه‌ها
بودند. منطقه‌ي بريم خود به چهار منطقه كوچك‌تر تقسيم مي‌شد: بريم جنوبي، بريم
شمالي،‌ بريم مياني و بريم سه‌گوش. در منطقه‌ي بريم، يك قسمت هم به خانه‌هاي
كارمندان مجرد اختصاص داشت كه معروف به «فلت»[۳]
(felat)
بود. منطقه‌اي ديگر از بريم متعلق به كارمندان ارشد بود. قسمت ديگري نيز اختصاص به
رؤساي عالي رتبه شركت نفت (رئيس پالايشگاه، معاونان و …) داشت كه عبور و مرور به
آن منطقه براي افراد عادي و حتي شركت نفتي‌هاي عادي هم ممنوع بود
)اصولا”
آمد و شد به کلیهء مناطق بریم برای افراد عادی و حتی شرکتی هایی که ساکن مناطق
دیگری بودند ممنوع و با شرایط دشواری انجام میشد). تا قبل از ملي شدن صنعت نفت، در
منطقه‌ي بريم عمدتاً انگليسي‌ها زندگي مي‌كردند و پس از ملي شدن صنعت نفت بود كه به
تدريج ايرانيان هم ساكن آن شدند.

منطقه‌ بوارده نيز از
يك‌ساختار انگليسي برخوردار بود و خيابان‌هاي منظمي داشت و به موازات هرخيابان يك
كوچه قرار داشت؛ بنابراين درب جلو هرخانه رو به خيابان و درب عقب آن رو به كوچه
بود. بوارده جنوبي و شمالي اختصاص به كارمندان از گريد پنج تا ۱۰ داشت. تا قبل از
ملي شدن صنعت نفت تعداد خانواده‌هاي انگليسي و هندي در اين دو محله نسبتاً زياد
بود، اما  بعد از اين دوران ساكنان عمده‌ي آن را كارمندان ايراني تشكيل مي‌دادند که
تعداد كمي هم خانواده‌هاي انگليسي و اسكاتلندي در بين آن‌ها ديده مي‌شد. منطقه‌ي
بوارده هم مانند بريم سرسبز و با نشاط بود و درختان سبز و زيبايي در آن ديده مي‌شد.
در اطراف خيابان‌هاي اصلي باغچه‌هايي وجود داشت.

منطقه‌ي سيك‌لين هم‌چنان
كه از نامش پيداست اختصاص به هندي‌هاي شركت نفت داشت. البته اين محله به هندي‌هاي
عادي(کارگران رده پایین) تعلق داشت و     هندي هايي كه در رده‌هاي بالاي شغلی بودند
در بوارده ساكن بودند. منطقه‌ي سيك‌لين كاملاً شطرنجي طراحي شده بود و اصولاً
خيابان‌هاي بسيار باريك داشت. هيچ درخت‌كاري و چمن‌كاري در اين محله وجود نداشت.
اين منطقه چسبيده به پالايشگاه بود و بوي بد گازهاي پالايشگاه در آن استنشاق مي‌شد.
بعدها كه هندي‌ها از آبادان رفتند، شركت نفت سيك‌لين را به كارمندان پايه يك تا
چهارمعمولي اختصاص داد و تعدادي ازمنازل را هم به برخي از دبيران آموزش و پرورش جهت
سكونت مي‌داد.

محله‌هاي كارگري شركت
نفت (بهار، بهمنشير، فرح‌آباد  و پيروآباد) بسيار شبيه به هم بودند اين محله‌ها هم
داراي خيابان‌هاي اصلي كم عرض بودند كه به هر خيابان تعداد زيادي كوچه عمود مي‌شد.
خيابان‌ها از سرسبزي لازم برخوردار نبودند و درب رو به حياط در كوچه‌هاي نسبتاً
عريض و درب پشت ساختمان به كوچه‌هاي باريك باز مي‌شد. سر هر كوچه با لوله‌هاي ضخيمي
مهار شده بود تا خودرو نتواند واردكوچه شود. خانه‌هاديوار به ديوار و چسبيده به
يكديگر بودند. البته از وسط هر منطقه كارگري يك خيابان بسيار عريض يا بلوار مانند
گذر مي‌كرد كه گرچه داراي درخت بود اما از چمن و پرچين شمشادي مانند منطقه هاي بريم
و بوارده خبري نبود. در منطقه‌هاي نام برده سر هر خيابان و كوچه‌هاي اصلي خانه‌ي
كارمندان گريد يك تا چهار قرار داشت. كارمندان اين مناطق پس از كسب گريد پنج
معمولاً به بوارده‌ي شمالي و يا جنوبي منتقل مي‌شدند محله‌ي جمشيدآباد نيز يك
محله‌ي كارگري بود كه ساختار آن با محله‌هاي كارگري قبلي تا حدودي فرق مي‌كرد. در
اين منطقه به طور كلي خانه‌ها در رديف كوچه‌ها قرار داشتند. جمشيدآباد به كارگران
دون پايه تعلق داشت(این منطقه بعدها در اختیار نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی کشور
قرار داده شد).

وجود منطقه‌هاي مسكوني
شركت نفتي با امكانات وسيع آن باعث شده بود تا آبادان از لحاظ شهرسازي در رده‌هاي
بالايي قرار گيرد. در يك مطالعه‌ي انجام شده در مورد توسعه اجتماعي اقتصادي مناطق
ايران و نظام شهري تراز توسعه يافتگي آبادان در بين شهرهاي ايران پس از تهران مقام
دوم را داشته است. به عبارت ديگر، اگر تهران را مستثني كنيم، بين شهرهاي بزرگ ايران
(اصهان، تبريز، مشهد، شيراز و اهواز) آبادان از ترازي برتر برخوردار بوده است (۸۱/۲
براي آبادان در مقابل ۵۳/۱ براي تبريز، ۵۷/۲ براي اهواز، ۳/۲ براي مشهد، ۵۸۹/۱ براي
اصفهان و ۰۳/۲ براي شيراز).

 



محله‌هاي مسكوني غيرشركت نفتي

درسطح مناطق غير شركت
نفتي آبادان چهار نهر يا حفار عظيم كشيده شده بود. حفار نخست منطقه‌اي بوارده را از
مناطق مسكوني شهر جدا مي كرد. و در واقع فاضلاب شركت نفت را به اروندرود مي‌ريخت.
حفار دوم از اروند رود به رودخانه‌ بهمنشير كشيده شده بود و در واقع از طول، جزيره
آبادان را به دو قسمت تقسيم مي‌كرد و محل آن خيابان عروسيه فعلي و خيابان زند بود.
اين حفار محله‌هاي احمدآباد و چادرآباد را از منطقه‌ي بهمنشير جدا مي‌كرد. حفار سوم
از اروند رود تا محل فعلي مدرسه رازي كشيده شده بود و منطقه‌ي شهر را از شركت نفتي
جدا مي‌كرد. حفار چهارم معروف به حفار بريم بود كه بريم را از منطقه‌ي نخلستان‌ها
جدا مي‌كرد(بعدها یک دیوار پلیتی درب دار به دور منطقهء بهمنشیر کشیده شد که این
منطقه را از خیابان اروسیه امروزی جدا می نمود).

نكته‌ ديگري كه در سطح
شهر وجود داشت و قابل توجه بود مسأله سه خط راه‌آهن شهري بود كه در واقع متعلق به
شركت نفت بود اما به دلايلي در منطقه‌هاي شركت نفتي و يا خط مرزي بين مناطق شركتي و
شهري عبور مي‌كرد. خط اول از مخازن نفت در بوارده‌ي جنوبي به پالايشگاه مي‌رفت كه
يك خط مستقيم بود و منطقه‌ي شركت نفتي را از محل احمدآباد  جدا مي‌كرد. خط دوم از
پالايشگاه به رودخانه بهمنشير مي‌رسيد. اين هم حايل بين كفيشه و پالايشگاه و منطقه
مسكوني بهمنشير بود. خط سوم از خط دوم منشعب مي‌شد  و از پشت شبانه‌روزي كارآموزان
(هاستيل) به مرداب‌هاي واقع در چادرآبادمي‌رسيد. خط اول مخصوص حمل نفت بود، خط دوم
مخصوص حمل آبشيرين از رودخانه بهمنشير بود و خط سوم مخصوص حمل زباله و دفن كردن آن
در مرداب هاي چادرآباد بود.

مناطق غير شركت نفتي
برعكس مناطق شهري آبادان از ابتدايي‌ترين تأسيسات اجتماعي-اقتصادي محروم بود. شركت
نفت توجه چنداني به اين مناطق نداشت، در حالي كه در مراحل اوليه و تا قبل از ملي
شدن صنعت نفت بسياري از كاركنان شركت نفت به علت كمبود مسكن، در مناطق غير شركت
نفتي زندگي مي‌كردند و قاعدتا” به خاطر آن‌ها هم كه شده، شركت نفت مي‌بايستي به اين
مناطق رسیدگی می نمود. قسمت غير شركت نفتي آبادان رشد خود جوش سريعي داشت و با
معماري بومي محلات مسكوني و تجاري و غيررسمي، كپرآباد و زاغه‌هاي غير مجاز را به
وجود آورد و مثل تمام شهرهاي صنعتي در دنياي در حال پيشرفت، زاغه‌هاي آن تبديل به
مركز انواع نابهنجاري‌هاي اجتماعي شد. محله‌ها كثيف و بي ريخت؛ ساختمان سازي
نامنظم؛ جوي‌هاي آب وسيع و پهن مملو از لجن كه رفت و آمد موش‌هاي بزرگ صحرايي در
آن‌ها به راحتي ديده مي‌شد از جمله مشخصات اين مناطق بود. هر قدر فضاي شهري رسمي
(مناطق شركت نفتي) بر پايه اصول منظم شهرسازي و طراحي و سلسله مراتب اجتماعي بود،
فضاي شهري خودرو و غيررسمي (مناطق غير شركت نفتي) آبادان، بي‌نظم، مغشوش و درهم
بود. هر چه منطقه‌ي شركت نفتي جذاب و خيره‌كننده بود، منطقه‌ي غيرشركت نفتي غير
قابل توجه، نفرت انگيز و ضمناً رقت‌انگيز و قابل تامل بود. از ديدگاه شركت نفت، اين
فضاهاي غيررسمي مخل نظم و مزاحم زندگي شهري بودند. به قول احساني:

«اين فضاهاي غيررسمي و
مخل نظم و مزاحم در كنار باغچه‌ها و شمشادهاي با دقت هرس شده‌ي بريم و بوارده-
محلات اعياني شركت نفت- رويبدند. محلات زاغه نشين يا غير «متعارف» مثل احمدآباد،
كارون و ابوالحسن به سرعت د رجوار محلات رسمي و شركتي مثل پيروز و بهار و فرح‌آباد
ساخته شد. درحالي كه فضاي عمومي شهر رسمي (شركتي) مكان كلوپ‌ها و مغازه‌ها،
باشگاه‌ها و تأسيساتي بود كه فقط اعضاء و طبقات خاص شركتي حق استفاده از آن را
داشتند، شهر آبادان با بي‌نظمي و اغتشاش دائم زندگي شهري، مغازه‌هاي رنگارنگ، با
خيابان‌هايي كه تا دم سحر مملو از رهگذران و شهرنشينان بود فضايي پرماجرا، زنده،‌
متحرك، پرهيجان و متفاوتي را در دسترس همه شهروندان- شركتي و غيرشركتي – قرار
مي‌داد.»[۴]

آري قسمت غير شركت نفتي
آبادان از محله‌هايي تشكيل مي‌شد كه به تدريج مردماني مرفه يا نسبتاً مرفه در آن‌ها
زندگي مي‌كردند اما در عين حال شامل حصيرآباد و محله‌هايي كاملاً فقيرنشين مي‌شد كه
از نظربهداشتي جزء كثيف‌ترين مناطق ايران بود، به عبارت ديگر در محله‌هاي غيرشركت
نفتي هم قسمت‌هاي مرفه‌نشين و هم قسمت‌هاي فقيرنشين مشاهده مي‌شد. محله‌هاي مسكوني
غير شركت نفتي آبادان عبارت بودند از: احمدآباد، شهر، كفيشه، ايستگاه‌هاي يك تا ۱۲،
فيه، سيدعباس، ميدان طيب، گاوميش‌آباد (المعیدان)، كوي صیاحي، سرويس قنواتي،
چادرآباد، ابوالحسن، كارون، سده‌، كوي ذوالفقاري، سليچ، بوت كلاپ (منطقه‌ باشگاه
قايقراني)، تنورآباد و حصيرآباد. در اينجا براي نمونه چهار محله معرفي مي‌شود تا
تصويري از منطقه غير شركت نفتي بر ذهن بازدید کنندگان گرامی متبادر شود.

در ابتدا كه آبادان
ساخته شد و پالايشگاه تأسيس گرديد به خاطر كمبود مسكن شركت نفتي،‌ بسيار از كارگران
فلك‌زده مجبور شدند كه در محلي به نام «چادرآباد» در چادرهايي كه برپا شده بود
زندگي كنند. آنها در تنگناهاي بسياري بودند و هواي گرم تابستان برايشان طاقت‌فرسا
بود. اين چادرها و منطقه‌ي آنها حداقل امكانات زندگي را دارا بود. نه از آب
آشاميدني خبري بود و نه از سيستم فاضلاب شهري. كودكان درميان چادرها درخاك و گل در
حال رفت و آمد بودند و اين در حالي بود كه كارمندان خارجي شركت نفت دربريم و
بوارده‌ داراي خانه‌هاي كاملاً ويلايي به سبك غربي بودند.

به تدريج ساخت و ساز
پيشرفت كرد و «حصيرآباد» در آبادان به وجود آمد. حصيرآباد بيغوله يا زاغه‌هاي تنگ و
تاريكي بودند كه كارگران براي رهايي از گرماي سوزاننده‌ي داخل چادرها، ساخته بودند.
برخي از كارگران شركت نفت و نیز تعدادي از مهاجران تازه وارد جوياي كار در اين
حصيرآبادها زندگي مي‌كردند. حصيرآباد‌ها فاقد هرگونه وسايل رفاهي و آسايشي بودند.
سطح بهداشت در اين محله‌ها بسيار پايين بود و افراد با مشقت زمستان هاي سرد و
تابستان‌هاي گرم را در آنجا به سر مي‌بردند. به قول فرخ مهر:

«وجود آن حصيرآبادها رنج
بود. آن خانه‌هاي قفس‌گونه،‌ با مستراح‌هاي شريكي، رنج‌آور بود. حسرت و آرزوي يخ،
نوعي رنج مضاعف بود. دوزخ آن تابستانها و نبودن يخ.»[۵]

تعداد قابل ملاحظه‌اي
ازساكنان اوليه اين حصيرآبادها كارگران شركت نفت انگليس – ايران بودند. بعدها كه
شركت نفت كارگران را از تسهيلات خانه برخوردار ساخت، تعداد ساكنان شركت نفتي اين
حصيرآبادها كم شد، اما حصيرآبادها هم‌چنان پابرجا بودند و تازه‌واردهاي به آبادان
را در خود جاي مي‌‌دادند.

«احمدآباد» محله‌اي
قديمي ازآبادان است. اين محله در قلب آبادان قرار دارد كه از پانزده خيابان اصلي
(لين يك تا لين ۱۵)[۶]
و كوچه‌هاي موازي با هم و كوچه‌هاي فرعي متعدد كه همه عمود بر آن پانزده خيابان
اصلي هستند تشكيل شده‌ است. بافت احمدآباد كاملاً شطرنجي است. خيابان يك آن تقريباً
بازار و خيابان ۱۵ آن كاملاً‌ مرفه‌نشين بود. بقيه خيابان‌ها و كوچه‌ها شامل افرادي
از طبقات متوسط و پايين منطقه‌ي غيرشركت نفتي بود. در وسط برخي از لين‌ها جوي‌هاي
پهني وجود داشت كه روباز بود و فاضلاب‌ خانه‌ها در آن‌ها مي‌ريخت و در نهايت به شط
هدايت مي‌شد. در برخي ازكوچه‌های فرعي احمدآباد بازارهاي كاملاً غيررسمي (تره‌بار و
ميوه يا سمساري) وجود داشت كه در آن محصولات و كالاهاي قانوني و غيرقانوني معامله
مي‌شد. احمدآباد منطقه‌اي كاملاً پرجمعيت بود و همه نوع اقوامي در آن زندگي
مي‌كردند. به تخمين احساني، ۶۰ درصد ساكنان اوليه احمدآباد در استخدام شركت نفت
بودند.[۷]
البته اين درصد بعد از ملي شدن صنعت نفت رو به كاهش رفت تا زماني كه شركت نفت
توانست به همه‌ي كارگران خود مسكن عرضه كند، عملاً اين درصد به صفر رسيد.

محله «شهر» به مجموعه
خياباهاي اميري، پهلوي، شاهپور، شهرداري، زند و گمرك گفته ‌مي‌شد كه خيابانهاي
شاهپور، زند، پرويزي و دبستان، برخيابان‌هاي اميري، پهلوي و گمرك عمود بودند. در
بين اين خيابانها به صورت شطرنجي كوچه‌هاي اصلي و فرعي قرار داشتند كه تقريباً در
اين بافت شطرنجي همه خيابانها و كوچه‌ها به يكديگر راه داشتند و كم‌تر كوچه‌هاي
اصلي به بن بست منتهي مي‌شدند. خيابان‌هاي اين منطقه عمدتاً بازار و كوچه‌هاي آن
محل سكونت بود. منطقه‌ي شهر از احمدآباد و كلاً بقيه مناطق غير شركت نفتي آبادتر
بود. در مراحل اوليه ساخته شدن اين محله، حدود

<![if !vml]> src=”new_page_11_files/image002.gif” v:shapes=”_x0000_s1025″><![endif]>  ساكنان
آن در استخدام شركت نفت بودند كه اين منطقه هم پس از پروژه‌هاي بزرگ خانه‌سازي شركت
نفت ازساكنان شركت نفتي تخليه شد. شركت نفت كنترلي بر منطقه‌ي شهر نداشت لذا هميشه
تضاد آشكاري بين ساخت و ساز در اين محله با نظر شركت نفت وجود داشت.

بقيه‌ي مناطق غيرشركت
نفتي در آبادان كمابيش شبيه به همين محله‌هاي احمدآباد يا «شهر» بودند. تمام
محله‌ها فاقد فاضلاب بود. آب شرب لوله‌كشي در منازل نبود، اما سر هر كوچه يك لوله
آب آشاميدني بود كه به آن «لوله فشاري» يا «بمبو»

(bamboo)
مي‌گفتند. هيچ‌گونه تناسبي بين اين محله‌ها با محله‌هاي شركت نفت وجود نداشت. بعدها
با توسعه شهرداري آبادان، پارك‌هايي در محله‌هاي غيرشركت نفتي ساخته شد كه تا حدودي
شكل و شمايل اين محله‌ها را رنگ و جلا بخشيد. البته در اين رابطه شركت ملي نفت
ايران كمك‌هايي به شهرداري نمود كه نمونه بارز آن طرح و اجراي پروژه فاضلاب قسمت
غيرشركت نفتي آبادان بود.



نخلستان‌نشيني در آبادان

در نخلستان‌هاي آبادان
سه نوع سكونت گاه وجود داشت كه شامل : قريه، آبادي،‌ بيت يا دار مي‌شد. «قريه» در
واقع شكل يك روستا را داشته كه از تعداد قابل ملاحظه‌اي خانه‌ي مسكوني و معمولاً يك
مسجد يا حسينيه تشكيل مي‌شد. در قريه چند كوچه نامنظم هم ديده مي‌شد و خانه‌ها
معمولاً‌ به هم چسبيده بودند. معمولاً اعضاي يك قريه از طايفه يا عشيره بودند و
كم‌تر اتفاق مي‌افتاد كه تنوعي از طايفه‌ها در آن ساكن باشند. بااين حال، بودند
قريه‌هايي كه افراد از چند طايفه يا حموله را در خود جاي داده بودند. معمولاً‌
قريه‌ها به صورت يك مجموعه‌ي خارج از نخلستان‌ها قرار داشتند و سعي مي‌شد كه نزديك
به آب يا نهر آب باشند. آبادان قريه‌هاي معروفي داشته اما متأسفانه امكانات اجتماعي
و رفاهي آنها بسيار كم بوده است و عمدتاً مشكل آب آشاميدني داشته‌اند. درهر قريه يك
كدخدا حضور داشت. 

نوع دوم سكونت گاه در
نخلستان‌هاي آبادان،‌ «آبادي» بوده است. آبادي يك مجتمع كاملاً‌  منجسم و مركب از
چند دستگاه خانه متعلق به چند خانواده‌ي گسترده بود كه نخلستان‌هاي آنها به هم
چسبيده بودند. معمولاً آبادي‌ها در محل مناسبي،‌ بين نخلستانها قرار داشتند و
ساكنان آن با يكديگر رابطه خويشاوندي و قبيله‌اي و عشيره‌اي داشتند. در اين
سكونت‌گاه‌ها كوچه وجود نداشت. در هر آبادي يك ريش سفيد وجود داشت كه نقش محوري او
در نظام اجتماعي بسيار با اهميت بود.

نوع سوم سكونت‌گاه در
نخلستان هاي آبادان «دار» يا «بيت» بوده كه يك ساختمان وسيع متعلق به يك خانواده
گسترده بوده است. معمولاً در همين مجموعه‌ي مسكوني جايي به نام حسينيه يا نمازخانه
ساخته مي‌شد. دار در يك نخلستان قرار داشت كه آن نخلستان هم متعلق به صاحب بيت بود.
در بيت پدر يا رئيس خانواده گرداننده‌ي اصلي خانه به شمار مي رفت و اعضاي اصلي به
همراه عروس‌ها، مادربزرگ‌ها،‌ پدربزرگ و نوه‌ها با اعضاي اصلي زندگي مي‌كردند. در
هر بيت يك آشپزخانه وجود داشت  و همه اعضا بر روي يك سفره غذا مي‌خوردند. پدربزرگ
را شيخ مي‌گفتند و همه به وي احترام مي‌گذاشتند. به واسطه قرار داشتن در بين
نخلستانها و تك سكونت‌گاه‌ بودن، بيت‌ها از امنيت چنداني برخوردار نبودند از اين رو
معمولاً يك نفر در شب مأمور نگهباني ازآنجا بود.



مسكن شركت نفتي

با تأسيس پالايشگاه و
شروع به كار آن و سيل ورود مهاجران خارجي و داخلي به اين شهر،‌ شركت نفت انگليس-
ايران مي‌بايستي اقدام به احداث محل‌هاي مسكوني با خانه‌هاي نسبتاً راحتي مي‌كرد تا
بتواند افراد را براي كاركردن در آبادان نگهدارد. به عبارت ديگر شركت نفت براي
پيشبرد مقاصد خود مي‌بايستي رفاه نسبي كاركنان انگليسي،‌ هندي و ايراني را تأمين
ميكرد و احداث خانه براي كارمندان و كارگران يكي از برنامه‌هاي رفاهي بود.

اولين خانه آجري توسط
شركت نفت در آبادان ساخته شد كه داراي سقف شيرواني با استفاده از حلبي مواج و
چوب‌هاي چندل بود كه به آن «قصر» مي‌گفتند. اين خانه دو اشكوبه زيبا مشرف به
اروندرود بود و محل زندگي دو نفر از انگليسي‌هاي ارشد شركت نفت بود كه از طبقه
بالاي آن به عنوان محل خواب و از طبقه پايين جهت محل كار و داروخانه استفاده
مي‌كردند. به اين ترتيب اولين «بنگله»[۸]
(bangele)
يا خانه سازماني در آبادان احداث شد.

تا پيش از قرارداد ۱۳۱۲
هجري شمسي (۱۹۳۳ ميلادي) شركت نفت انگليس – ايران در آبادان ۴۷۶ خانه براي كارمندان
متأهل،‌ ۷۷۴ اتاق براي كارمندان مجرد،‌ ۲۸ خانه براي كارگران متأهل و ۳۳ اتاق براي
كارگران مجرد ساخته بود كه تقريباً‌تمامي آنها اختصاصا به كارمندان و كارگران خارجي
داشت وفقط معدودي از آن را به ايرانيان داده بودند.[۹]
پس از عقد قرارداد مذکور شركت نقشه‌اي طرح كردكه بر اساس آن براي تمامي كاركنان
خارجي و يك قسمت از كارمندان و كارگران ايراني خود خانه‌هايي بسازد و وسايل رفاه و
آسايش آنان را فراهم سازد. بنابراين در آبادان برنامه‌هاي ساختماني شركت نفت از سال
1313 هجري شمسي (۱۹۳۴ميلادي) در سطح گسترده‌تري نسبت به قبل از قرارداد شروع شد و
پيشرفت‌هايي به وجود آمد ولي اين برنامه‌هاي محدود شامل همه كاركنان شركت نفت در
آبادان نمي‌گرديد. از اين رو به ايجاد نارضايتي در بين بسياري از كارگران و
كارمنداني انجاميد كه مشمول تسهيلات اين طرح نمي‌شدند.

عموم كارمندان و كارگران
خارجي شركت پس از ورود به آبادان خودبخود داراي مسكن مي‌شدند ولي حتي تا سالهاي قبل
از جنگ جهاني دوم (۱۳۲۰ هجري شمسي برابر ۱۹۴۱ ميلادي) قسمت عمده كارمندان ايراني هم
از چنين حقي محروم بودند.

«موقعي كه جنگ جهاني دوم
خاتمه يافت و ارتش‌هاي انگليس و آمريكا از ايران رفتند عده‌ خانه‌هايي كه در سرتاسر
حوزه عمليات شركت(نفت) اختصاص به كارمندان ايراني داشت از ۷۰۰ خانه براي متأهلين  و
قريب ۱۰۰۰ اتاق براي مجردين تجاوز نمي‌كرد و بقيه در خارج از محوطه‌ي شركت

]نفت[
زندگي مي‌كردند.[۱۰]

توسعه‌ي عمليات شركت نفت
در سالهاي آخر جنگ جهاني موجب افزايش كارمندان خارجي شده بود. عده‌اي از
انگليسي‌هايي كه در مناطق نفت‌خيز كشور برمه كار مي‌كردند و پس از تصرف آن كشور از
طرف ژاپني‌ها به هندوستان فرار كرده‌بودند به طور موقت به استخدام شركت نفت آبادان
درآمدند. عده‌اي انگلیسی دیگر را نیز شركت نفت از فلسطين آورده و در آبادان به كار
گماشت. خانه‌هايي كه ممكن بود به كارمندان ايراني داده شود به اين خارجيان تازه
وارد تخصيص داده شد وكارمندان ايراني مجبور بودند در محله‌ «شهر» اتاق‌هاي كوچكي به
قيمت گزاف اجاره كنند و قسمت زيادي از حقوق خود را به عنوان اجاره‌ي خانه بپردازند.
وجود چنين شرايطي سبب شده بود تا اين بخش از كاركنان شركت در طيف ناراضيان آن قرار
گيرند.

يكي از درخواست‌هاي
كاركنان شركت نفت در آبادان در اعتصاب بزرگ سال ۱۳۲۵ هجري شمسي (۱۹۴۶) ميلادي)
مربوط به مسكن بود. شركت نفت پس از اين اعتصاب برنامه‌ي وسيعي براي ساختن مسكن و
خانه و ساير وسايل رفاهي مستخدمان خود به اجرا درآورد كه اتفاقاً به سرعت هم پيشرفت
كرد. «در سال ۱۳۲۵ هجري شمسي (۱۹۴۶ ميلادي) سه ميليون و ۴۰۰ هزار ليره و در سال بعد
چهارميليون ليره و در سه سال آخر عمليات شركت نفت انگليس- ايران در ايران،‌اين شركت
39 ميليون ليره به مصرف

خانه‌سازي رساند
و در برنامه‌ي طراحی شده مقرر شده بود كه پس از ده سال همه مستخدمان شركت داراي
مسكن باشند.»[۱۱]

بعد از ملي شدن صنعت نفت
اهميت مسكن براي كاركنان صنعت نفت در آبادان در درجه اول اهميت قرار گرفت. در
ابتداي كار هيأت رئيسه صنعت نفت با اين مسأله مواجه بود ولي با طرح‌ريزي‌هاي دقيق
اين مشكل رفته رفته مرتفع گرديد. در خلال سال‌هاي ۴۴- ۱۳۴۰ هجري شمسي (۶۵-۱۳۶۱
ميلادي) تعداد ۱۲۵۲ خانه كارگري و سرويس‌هاي مربوطه در ناحيه پيروزآباد و ۲۰۰ خانه
كارمندي در بوارده ي جنوبي و هلال بريم ساخته شد. با ساخته شدن اين خانه ها
تقريباً‌مشكل كمبود مسكن مرتفع گرديد. تا سال ۱۳۴۵ هجري شمسي (۱۹۶۶ ميلادي) متجاوز
از ۱۴ هزار خانه سازماني تحت نظر شركت ملي نفت ايران در آبادان بود.[۱۲]
جدول ۳۳-۶ روند خانه‌هاي شركت نفتي در آبادان را بين سالهاي ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ هجري شمسي
(۶۵-۱۹۶۱ ميلادي) نشان می دهد:

جدول ۳۳-۶ : روند منازل
كارمندي و كارگري در آبادان (۴۴- ۱۳۴۰)

 

1340

1341

1342

1343

1344

مجردي

متأهلي

مجردي

متأهلي

مجردي

متأهلي

مجردي

متأهلي

مجردي

متأهلي

كارمندي

1207

2839

1187

2955

1248

3052

1258

3050

1266

3050

كارگري

75

9085

75

9576

70

9756

70

9817

61

9826

مأخد:‌شركت ملي نفت
ايران،‌۱۳۴۵ ‌:۲۸                                                           با
نگاهي به آمار جدول مشاهده مي‌گردد كه به طور كلي منازل كارگري مجردي درطي اين
سالها كاهش و در مقابل منازل متأهلي كارگري افزايش چشمگيري داشته است. هم‌چنين
براساس آمار مزبور در سال ۱۳۴۱ هجري شمسي با كاهش چشم‌گير خانه‌هاي كارمندي مجردي
روبه‌رو هستيم و از آن پس با روند رو به رشد آن مواجهيم.

از همان ابتدايي كه سيل
مهاجرت به آبادان شدت گرفت مسأله مسكن كاركنان غير شركت نفتي يكي از مشكلات اساسي
شهر آبادان بود. فعاليتهاي شركت نفت بيشتر معطوف به ساخت و ساز مسكن براي كاركنان
خود بود،‌اما از سوي ديگر كاركنان دولتي (معلمان و دبيران، كادر ژاندارمري و نيروي
دريايي، افسران شهرباني و…) مي‌بايستي در آبادان بوده باشند تامنافع شركت نفت و
خانواده‌‌هاي شركتي را حفظ كنند. در ان مقطع زماني دولت هم كه قادر به تأمين مسكن
براي كاركنان خود در آبادان نبود، از اين رو همواره مسئووليت تهيه مسكن كاركنان را
به گردن شركت نفت مي‌گذاشت. شركت هم از زمان ملي شدن صنعت نفت، منازلي را به صورت
خانه‌هاي سازماني اختصاص به درصدي از كاركنان دولتي غير شركت نفتي داد. مثلا ‌منازل
ناحيه خسروآباد به كادر ژاندارمري واگذار شد. هم‌چنين منازل جمشيدآباد به كادر
نيروي دريايي سپرده شد. علاوه بر آنها، بسياري از كاركنان آموزش و پرورش و ديگر
سازمان‌ها (دادگستري، شهرباني و …) در منازل شركت نفتي (در مناطق
بوارده،‌سيك‌لين، بهمنشير،‌ فرح آباد  و بهار زندگي مي‌كردند.

خانه‌هاي شركت نفت در هر
خيابان و هركوچه يكسان بود. در رابطه با خانه‌هاي مناطق بريم و بوارده در هر خيابان
خانه‌هاي يكساني از لحاظ تعداد اتاق داشت و ساخت خانه‌ها شبيه به يكديگر بود. تمام
خانه‌ها ديوار به ديوار هم و داراي يك حياط بودند و توسط يك باغچه كاملاً‌ محصور
مي‌شدند. پشت خانه به كوچه راه‌داشت. حياط و باغچه اين گونه منازل به تناسب بزرگ
بود. خانه‌هاي مناطق كارگري هم يكسان بود به اين صورت كه در هر منطقه چند خيابان و
كوچه به صورت رديفي وجود داشت. خانه‌ها ديوار به ديوار هم و داراي حياطي كوچك
بودند. بعدها شركت نفت باغچه‌هاي كوچكي را در جلوي اين خانه‌ها با حصار توري بوجود
آورد. در مناطق كارگري معمولاً خانه‌هاي سر نبش كوچه‌ها و خيابان‌ها بزرگ‌تر بودند
و معمولاً چهار اتاق داشتند كه به كارمندان دون‌پايه تعلق مي‌گرفت. هم در مناطق
كارمندي (به ويژه بريم) وهم در مناطق كارگري خانه‌هاي يك خوابه بدون حياط و باغچه
وجود داشت.

در منطقه هاي كارمندي
انواع خانه‌ها بر اساس تعداد اتاق وجود داشت. در بريم از خانه‌هاي سه اتاقه تا ۱۵
اتاقه هم موجود بودند. تخصيص مسكن در آبادان توسط شركت نفت بر مبناي رتبه و پايه
شغلي بود. در بريم از خانه شماره يك تا شش دو طبقه بود و هرطبقه بين ۴۶۳ تا ۱۳۹۸
متر مربع زيربنا داشت.[۱۳]
اين خانه‌ها متعلق به رؤساي رده‌ي ارشد شركت نفت (گروه غيرقابل طبقه‌بندي) در
آبادان بود. ديگر خانه‌هاي بريم يك طبقه بودند كه معمولاً به كارمندان در رده‌ي
مديريت‌هاي مختلف مياني و پاييني داده مي‌شد. خانه‌هاي بريم همگي داراي باغچه‌هاي
بزرگ با حصارهاي شمشادي بود كه در اين باغچه‌ها قسمتي به چمن اختصاص داشت و قسمتي
در حاشيه‌ چمن‌ها براي گل‌كاري و قسمتي كه معمولاً‌ در پشت حياط قرار داشت به
سبزيكاري اختصاص مي‌يافت. وجود خانه‌هاي يكسان و باغچه‌هاي سرسبز و خيابان‌هاي پراز
درخت با بلوارهاي گسترده و چراغ‌هاي متعدد منظره‌ زيبايي براي محله‌ي بريم به وجود
آورده بود كه از هرحيث خيره‌كننده و شگفت‌‌انگيز بود. سازه منازل همگي از آجر و
سيمان بود.

منازل بوارده كه متعلق
به كارمندان رده‌هاي مياني بود بين سه تا هفت اتاق داشتند اما در بوارده تعدادي
منزل بزرگ با بيش از۱۰ اتاق هم وجود داشت كه متعلق به رؤسا و مديران رده بالا بود.
در بوارده‌ خانه‌ها در قطعات ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ متر مربعي با تراكم ۱۰ خانه در هكتار بود.
در منطقه‌ي بوارده هر خانه داراي يك سالن پذيرايي،‌ يك اتاق ناهارخوري و حداقل يك
اتاق‌خواب بود. در اين خانه‌ها يك اتاق هم در حياط بود كه سابقاً براي نوكر يا كلفت
استفاده مي‌شد و بعدها به جاي انباري مورد استفاده قرار مي‌گرفت. هرخانه يك
آشپزخانه در حياط داشت. برخي از خانه‌هاي بزرگ يك آشپزخانه مختصر در داخل ساختمان
اصلي داشت به نام «پنتري»[۱۴]
(penteri).
كليه خانه‌ها داراي يك حمام با توالت فرنگي  در داخل ساختمان و يك توالت ايراني در
حياط براي نوكر و كلفت بود. تمام ساختمان‌هاي بوارده داراي سقف‌هاي بلند و پشت‌بام
كاهگلي و تعدادي هم پشت‌بام شيرواني ازجنس سفال به رنگ قرمز بود. خانه‌ها اغلب
داراي گاراژ مسقف بودند. خانه‌ها همگي از جنس آجر و سيمان بود. حياط و كف خانه‌ها
سيماني و باغچه‌ها داراي پياده‌روهاي آسفالتي بود. كليه‌ي خانه‌هاي بوارده دراي دو
نوع آب لوله‌كشي بودند: يكي آب تصفيه شده جهت شرب و ديگري آب شط مخصوص شستن خودرو و
آب دادن به باغچه و …. هدف از راه‌اندازي اين دو شبكه آب صرفه‌جويي درمصرف آب
تصفيه شده بود(این شیوهء آبرسانی در آبادان و شهر منچستر انگلیس به طور همزمان آغاز
گردید ولی پروژهء آب دو سیستم منچستر به دلیل مشکلات مالی حدود ۱۲ سال بعد از
آبادان به پایان رسید،میتوان اظهار داشت که آبادان اولین شهر دنیا بوده که به سیستم
دو فازهء آبرسانی تجهیز گردیده است).

منازل مناطق كارگري به
صورت «زنجيره‌اي»[۱۵]
با ديوارهاي آجري بلند  و حياط‌ هاي كوچك درخطي مستقيم ساخته شده بودند. هر واحد
120 متر مربع و تراكم واحدها ۳۱ تا ۳۶ واحد در هكتار بود.[۱۶]
خاوير دو پلانهول در باره‌ي معماري منازل كارگري كوچك و رديفي آبادان مي‌نويسد:

«اين منازل با حياط ‌هاي
مجزا و ديوارهاي بلند خود كوششي بوده در تقليد ازمعماري تاريخي و سنتي منطقه كه
حريم خصوصي زندگي خانوادگي را طبق ارزشهاي اسلامي محصور مي‌نمايد.[۱۷]

در واقع فقط خانه‌هاي
كارگري اين چنين بود چون فرض بر اين بوده است كه براي كارگران ايراني ساخته مي‌شود
و منازل سيك‌لين كه مخصوص هندي‌ها بود چنين محدوديتي در آن رعايت نشده بود.

برخي را اعتقاد بر اين
است كه در واقع، معماري منازل كارگري آبادان، به جاي اين كه اقتباسي باشد از
خاستگاه و مبداء روستايي اكثر كارگران شهرآبادان، اقدامي سنجيده بود براي دستيابي
به دو هدف: ۱) توليد انبوه، ارزان و بادوام مسكن،  ۲) دخالت مستقيم در فضاي زندگي
خانوادگي به منظور مدرنيزه‌كردن اين نهاد بنيادي. هم جواري منازل، حياط ‌هاي بسيار
كوچك و ديوارهاي بلند مانع از جريان آزاد هوا، به ويژه هواي شرجي و جانفرساي
تابستان مي‌شد. استفاده از مصالح جديد مثل آجر و آهن و سيمان به جاي كاهگل و چوب
اگرچه ارزان  وسريع بود، ولي مثل مصالح سنتي توان تعديل نوسانات اقليمي و فصلي را
نداشت و از طرف ديگر منازل را محتاج خدمات نوين مثل برق و پنكه و كولر و بخاري
مي‌كرد.[۱۸]

معماري منازل كارگري
آبادان و اندازه  خانه‌ها و تعداد اتاق‌هاي آن به شكلي بود كه نه اجازه به اسكان به
شيوه خانواده گسترده را مي‌داد و نه امكان استفاده توليدي براي توليد محصولات خانگي
را در پی داشت. از اين رو زنان  خانوارهاي كارگري قادر به توليد جنبي براي پشتيباني
و كمك اقتصادي به خانواده نبودند. اغلب زنان كارگر نقش سنتي خود را از دست دادند و
تبديل به مهره‌هايي بدون كاركرد توليدي شدند: خانه‌داراني كه فقط به آشپزي، تميز
كردن منزل و نگهداري كودكان علاقه‌ي شديدي داشتند. پس به اجبار خانه‌هاي مسكوني،‌
خانواده‌هاي «هسته‌اي» را به كارگران شركت نفت در آبادان تحميل كرد.

خانه‌هاي كارگري
چادرآباد يك اتاقي و دو اتاقي بود. سازه‌ها همگي از آجر و سيمان و كف حياط و كف
اتاق‌ها از سيمان بود. آشپزخانه،‌توالت ايراني و يك انباري كوچك و يك حمام بسيار
تنگ و تاريك در حياط قرار داشت. در ديوار جلوي خانه يكظرف آشغالي به گونه‌اي قرار
داشت كه از داخل حياط آشغال در آن ريخته ‌مي‌شد و از بيرون مأمور آشغالي آن را
تخليه مي‌كرد. سقف خانه‌ها كوتاه بود و پشت‌بام اغلب كاهگل اما در برخي از خانه‌ها
شيرواني از جنس سفال يا ورقه‌هاي آهني مواج بود.

چنان كه گفته شد تمام
خانه‌هاي كارمندي درمناطق بريم و بوارده داراي باغچه بودند در نتيجه خانه‌ها داراي
آب تصفيه و آب شط بودند. اين خانه‌ها سيستم فاضلاب داشتند همه خيابان‌ها داراي اسم
بودند (معمولاً اسم شعرا و نويسندگان بزرگ ايراني) و سر هر خيابان تابلويي نصب بود
كه اسم خيابان و شماره‌هاي منازل در آن خيابان نوشته شده بود. روي درب ورودي هرخانه
هم شماره‌‌ي خانه روي تابلويي نوشته شده بود. در مقابل، درصد بسيار ناچيزي از
خانه‌هاي كارگري داراي باغچه بودند. خانه‌هايي كه باغچه داشتند آب لوله‌كشي شط
علاوه بر آب تصفيه شده داشتند. منازل كارگري هم داراي سيستم فاضلاب بودند. كوچه‌ها
داراي شماره و حرف انگليسي بودند و خانه‌ها نيز شماره داشتند.

تخصيص خانه‌هاي كارگري
هم بر اساس رتبه كارگري بود. معمولاً‌خانه‌هاي يك اتاقه را به كارگران معمولي
(كولي)، خانه‌هاي دو اتاقه را به استاد كاران (تنديل‌ها) و خانه‌هاي داراي سه اتاق
را به سر استادكاران (فورمن‌ها) مي‌دادند. كارگران تلاش مي‌كردند كه نهايتاً به
خانه‌هاي داراي سه اتاق دست يابند و از اين لحاظ رقابتي شديد بين آنها موجود بود و
شركت نفت هم خواهان چنين رقابتي بود زيرا در اين صورت كارگران به عوض اين كه به فكر
مبارزه‌ي با كارفرما باشند به طور مداوم در فكر رقابت با يكديگر بودند.



مسكن‌ مناطق غير شركت نفتي

به همان نسبتي كه عمليات
شركت نفت درآبادان توسعه مي‌يافت و بر عده‌ي كارگران آن افزوده مي‌شد به همان نسبت
هم جمعيت شهر آبادان – كه حيات اقتصادي و اجتماعي آن وابسته به صنعت نفت بود-
افزايش مي‌يافت. در مناطق غير شركت نفتي روزبه روز تقاضا براي مسكن بيشتر مي‌شد و
اين خود معلول دو علت بود:‌ نخست به برخي از شركت نفتي‌ها مسكني تعلق نگرفته بود پس
به ناچار بايد در منطقه‌‌ي غير شركت نفتي براي خود مسكني دست و پا مي‌كردند و دوم
اين كه خيل‌ مهاجران بي‌شمار به آبادان كه عمدتاً در مشاغل اقتصادي غير شركت نفتي
مشغول به كار بودند نيازمند مسكن بودند. اين امر مسأله مسكن در مناطق غير شركت نفتي
را با مشكل روبه‌رو كرده بود. در سال ۱۳۰۶ هجري شمسي (۱۹۲۷ ميلادي) اين وضعيت را به
خوبي از گزارش كارگزار بندرعباس به ضميمه گزارش رئيس بلديه آبادان به وزارت داخله
مي‌توان تشخيص داد:‌

«عده سكنه شهر حاليه در
حدود ۶۰۰۰۰

نفر است كه از
حيث مكان بي اندازه در مضيقه مي‌باشند. براي ساختمان منزل و دكان يك قطعه زمين بدست
نمي‌آيد و در سر هر يك ذرع زمين بين مردم كشمكش و مرافعه و حتي آدم‌كشي اتفاق
مي‌افتد. ساختمان در زمين‌هاي خارج از خندق را هم كمپاني نفط ممانعت مي‌نمايد و
تقاضا كرده است كه يا از طرف دولت اقدام در تهيه محل در خارج خندق براي اهالي بعمل
آيد و يا اين كه با وسايل ممكنه آن‌ها را به محل‌هاي ديگري انتقال دهند.»[۱۹]

به تدريج با توسعه شهر و
همكاري شهرداري و شركت نفت، مناطقي براي مسكن افراد و مراكز مبادلاتي اختصاص يافت و
انواع مسكن در آبادان ساخته شد. در ابتدا مسكن‌ها همه گلي بود با سقف چندل و حصير و
كاه‌گل. خانه‌هاي محقري كه حداكثر سه اتاق داشت. اين خانه‌ها عمدتاً درمحله
احمدآباد متمركز بود. در حصيرآباد و كپرآبادها كيفيت مسكن بسيار پايين‌تر بود و
عمدتاً آلونك بودند. بعدها در منطقه‌ي «شهر» خانه‌هاي آجري ساخته شد و به دنبال آن
در احمدآباد شاهد خانه‌هاي آجري – سيماني مي‌شويم. خانه‌ها عمدتاً يك طبقه و با
حياط بزرگ بودند. اتاق‌هاي متعدد دراطراف حياط وجود داشت كه تقريباً هر اتاق متعلق
به يك خانواده‌ي هسته‌اي بود. جدول‌ ۳۴-۶ مسكن هاي يك تا چند خانواري را در آبادان
نشان مي‌دهد. برطبق آمار جدول واحدهاي مسكوني يك خانواده‌اي زياد بوده است اما
هم‌زمان واحدهايي وجود داشته كه بيش ازيك خانواده درآن سكونت مي‌كرده‌اند.

جدول ۳۴-۶ : انواع
واحدهاي مسكوني درشهرستان آبادان، ۱۳۴۵


جمع‌واحدهاي
مسكوني

1 خانوار

2 خانوار

3 خانوار

4 خانوار

5 خانوار

6 خانوار و
بيشتر

شهري

28872

19438

5781

1852

890

390

521

روستايي

8084

5940

1398

482

160

66

38

مأخذ:‌ سازمان برنامه و
بودجه، ۱۳۴۶.

در منطقه‌ي غير شركت
نفتي نحوه‌ي تصرف محل سكونت به شكل‌هاي ملكي عرصه و اعيان، ملكي اعيان، اجاره‌اي،
رهني،‌ موقوفه و مجاني بلاعوض بوده‌اند. برطبق آمار جدول ۳۵-۶ بيشترين درصد در سال
1355 هجري شمي (۱۹۷۶ ميلادي) متعلق به اجاره‌اي (۱/۴۸ درصد) و در رده دوم ملكي عرصه
و اعيان (۳۹ درصد) و سپس مجاني بلاعوض در مناطق شهري بوده است.

جدول ۳۵-۶ :‌ خانوارهاي
آباداني برحسب نحوه تصرف محل سكونت (۱۳۴۵  و ۱۳۵۵)



جمع


ملكي عرصه و اعيان


ملكي اعيان


اجاره اي


رهني


موقوفه


مجاني بلاعوض


اظهار نشده


شهر

1345

تعداد

47106

9560

817

19762

69

7

16162

729

1355

درصد

100

0/۳۹

3/۱

1/۴۸

6/۰

8/۱۰

2/۰


روستا

1345

تعداد

11382

8344

214

205

5

2392

222

1355

درصد

100

7/۸۰

5/۰

8/۲

0

8/۱۵

2/۰

مأخد: سازمان برنامه و
بودجه، ۱۳۴۶ و ۱۳۵۸ : ز.

به تدريج با توسعه
آبادان در دهه ۱۳۳۰ هجري شمسي (دهه ۱۹۵۰ ميلادي) خانه‌هاي دو طبقه ساخته مي‌شود و
از دهه ۱۳۴۰ هجري شمسي (۱۹۶۰ ميلادي) به بعد است كه آپارتمان‌سازي عمدتاً سه و
حداكثر چهار طبقه در مناطق «شهر» و احمدآباد آغاز مي‌گردد و خانه‌هاي چند واحده
ساخته مي‌شود كه متعلق به طبق مرفه آبادان بوده است. در دهه ۱۳۵۰ هجري شمسي (دهه
1970 ميلادي) در منطقه‌اي از شمال آبادان كه در واقع از لحاظ تقسيمات كشوري جزو
خرمشهر است، مردم شروع به ساختن خانه‌هاي ويلايي با متراژ زمين بالا مي‌كنند كه
عمدتاً ساكنان آن آباداني هستند و اين ساخت وساز باعث مي‌شود كه يك طبقه نسبتاً
مرفه و كارمندان بازنشسته در اين محله‌ها ساكن شوند. به طور كلي در اين دهه يك تحول
اساسي در ساخت و ساز منازل مسكوني در آبادان به وجود مي‌آيد و تمام حاشيه رودخانه
بهمنشير از ايستگاه سه تا ایستگاه هفت کنونی،خانه‌هاي ويلايي ساخته مي‌شود. چند
شهرك كوچك اقماري مانند كوي بهروز در شمال جزيره و كوي ذوالفقاري درجنوب با
خانه‌هاي استاندارد و شكيل ساخته مي‌شوند. به همين لحاظ هزينه‌ي خانه‌سازي در
آبادان به تدريج افزايش مي‌يابد به طوري كه در سال ۱۳۴۸ هجري شمسي (۱۹۶۹ ميلادي)این
هزینه ۱۰۰ بوده و در انتهاي سال ۱۳۵۳ هجري شمسي (۱۹۷۴ ميلادي) به ۴/۱۳۲ مي‌رسد.[۲۰]
اين ارقام نشانگر تورمي است كه در زمينه بخش خصوصي در آبادان موجود بوده است.



مسكن در نخلستان‌ها

مسكن در نخلستان‌ها
عمدتاً از خشت و گل بود و سقف‌ها با چندل و حصير و كاه‌گل بر پشت‌بام آن درست شده
بود. كف اتاق‌ها و حياط از خاك پوشيده شده بود. اما به تدريج در بعضي از قريه‌ها و
آبادي‌ها شاهد به كارگيري آجر و سيمان در دوران قبل از انقلاب بوده‌ايم.
معمولاً‌خانه‌ها به صورت يك حياط بزرگ با چند اتاق در اطراف آن، آشپزخانه مشترك و
يك اطاق بزرگ به نام «مضيف» يا اتاق پذيرايي بود. بيشتر خانواده‌هاي گسترده از اين
نوع خانه‌ها استفاده مي‌كردند.

در گوشه‌اي از حياط يك
تنور تعبيه شده كه براي نان پختن بود. گوشه‌اي ديگر از حياط محلي براي نگهداري
گاو،‌ گوسفند و مرغ و خروس قرار داشت. يك توالت عمومي دراين مجموعه وجود داشت كه
معمولاً ازيك گوني به عنوان درب آن استفاده مي‌شد. علاوه بر موارد فوق اين خانه‌ها
داراي يك اتاق بودند كه از آنها به عنوان نمازخانه و حسينيه استفاده مي‌شد. رشد
كيفيت مسكن در نخلستان‌هاي آبادان بسيار كند بوده است. در قريه‌ها خانه‌ها حول مسجد
قريه ساخته مي‌شدند و معمولاً كدخدا يا شيخ روستا از يك خانه نسبتاً بزرگ‌تري
درمقايسه با ديگران برخوردار بود. در بالاي مسجد يا خانه شيخ يك اتاق ديده‌باني
ساخته مي‌شد. 



نتيجه‌گيري

اگر بخواهيم آبادان را
از نظر اجتماعي ارزيابي كرده باشيم و نتيجه‌اي درخور آن گرفته باشيم شايد بي‌مناسبت
نباشد به نظر آقاي د.ئي. بريتون رئيس اداره كل سازمان و بهره‌وري شركت سهامي تصفيه
نفت ايران – آبادان درپايان مأموريتش به آبادان در تاريخ آذرماه ۱۳۴۴ هجري شمسي
(دسامبر ۱۹۶۵ ميلادي) اشاره‌اي شود:‌

«طي مدت شش سال اقامت
درآبادان،‌ من از نزديك شاهد تحولات و پيشرفت‌هاي فراوان و قابل ملاحظه‌اي بوده‌ام
كه نه تنها در عمليات پالايشگاه بلكه در زندگي اجتماعي مردم آبادان صورت گرفته است.

به گمان من چنين تحولي
فقط زائيده جوشش و جنبش خاص و صميميت و همكاري مردم آبادان است كه نه تنها آن‌ها را
در زمينه اداره اين صنعت بزرگ به موفقيت‌هاي شايان توجه فني و اداري نايل گردانيده،
بلكه در به وجود آوردن يك اجتماع روشنفكر و فهميده نيز تأثير فراوان داشته است.

به عبارت ديگر مردم
آبادان، ‌در كار،‌ مردمي سخت‌كوش و در امور اجتماعي، مردمي سرزنده‌اند و از اين رو،
من از صميم قلب،‌ شهر آبادان را شهري نمونه و اجتماع آن را اجتماعي ممتاز مي‌دانم.

براي مثال،‌ پيشرفت‌هاي
پالايشگاه آبادان، ‌در چند سال اخير چنان قابل ملاحظه بوده است كه به ما امكان
مي‌دهد، در قبال اعزام كاركنان ايراني به مأموريت‌هاي آموزشي خارج از كشور كاركنان
شركت‌هاي نفتي مغرب زمين براي مشاهده و فراگرفتن آنچه كه در پالايشگاه عظيم آبادان
مي‌گذرد دعوت به عمل آوريم.[۲۱]

نخستين نتيجه‌اي كه در
رابطه با مطالب اين فصل مي‌توان گرفت اين است كه ساختار  اجتماعي آبادان بسيار
متفاوت از ديگر شهرهاي ايران در قرن بيستم ميلادي بوده است. شهري به لحاظ جمعيتي با
سرعت تشكيل مي‌گردد و جمعيت زيادي را در اثر مهاجرت درخود جاي مي‌دهد. مهاجران
خارجي و داخلي بودند و در هم‌جواري با افراد بومي جامعه‌ي سه‌گانه‌اي را تشكيل
دادند. جامعه نوين آبادان بر محور اشتغال تشكيل مي‌گردد. اين محور پالايشگاه و
تأسيسات جانبي آن است. پس مردم براي كسب شغل به آبادان آمدند. اولين مكان شغل‌يابي
شركت نفت بود و مهاجران چشم‌انتظار استخدام دراين شركت بودند. اما شركت نفت ظرفيت
محدودي در استخدام افراد داشت و مازاد جمعيت مهاجر مي‌بايستي در ديگر بخش‌هاي جامعه
آبادان جذب مي‌شدند. قسمتي از اين جمعيت دربخش خصوصي به صورت رسمي و غيررسمي مشغول
به كار شدند. شهر از يك پويايي برخوردار گرديد اما بخش خصوصي هم بالاخره داراي
ظرفيت محدودي در زمينه اشتغال بود. طبق معمول شهرهاي صنعتي، صنعتي شدن شتابان
آبادان باعث بيكاري نيز گرديد. عوامل بيكاري در آبادان هم شركت نفت و هم بخش خصوصي
بود. اشتغال در آبادان صرفاً منحصر به شركت نفت و بخش خصوصي نبوده است. در
نخلستان‌هاي آبادان عده‌اي مشغول نخل‌داري، صيادي و دامپروري بوده‌اند كه اتفاقاً
برعكس بسياري از شهرهاي صنعتي تحت تأثيرفرآيند صنعتي شدن قرار نگرفتند و توانستند
در زمينه توليد خرما در ايران مقام اول را داشته باشند و از سوي ديگر نوعي خاص
گاوميش پرورش دهند و در سطح نسبتاً‌ بالاي به صيد انواع ماهي بپردازند. از اين رو
مي‌توان به ضرس قاطع گفت كه بخش سنتي اقتصاد آبادان در زمينه‌ي كارآفريني به خوبي
عمل كرده و توانسته بود سهم بسزايي را در بهبود شرايط معيشتي مردم به انجام
برساند(این مورد را نیز میتوان به استثناء بودن آبادان افزود) .

نتيجه‌ي دومي كه از
بحث‌هاي اين فصل گرفته مي‌شود اين است كه چون آبادان شهري مدرن بوده و پايه‌گذاري
مرحله توسعه جديد آن مبتني بر صنعت بوده است،‌ از همان ابتدا نظام آموزشي جديد را
در دو شكل در آن رواج دادند. نخست آن كه شركت نفت براي خود يك نظام آموزشي ازسطوح
پايين تا سطوح عالي طراحي كرده بود كه تمام كاركنان خود را در بر مي‌گرفت و براي
اين منظور انواع آموزش‌هاي فني و غيرفني را با كيفيت بسيار بالا ارايه مي‌داد و دوم
آن كه با گسترش اين نظام آموزشي خاص،‌ نظام آموزشي عمومي ملي در آبادان پياده شدكه
به هيچ وجه تضادي با آموزش‌هاي شركت نفت نداشت بلكه تكميل‌كننده سطوح تحصيلي دانش
آموختگان شركت نفت بود. چون شركت نفت مي‌دانست كه به آموزش‌هاي ملي به عنوان پايه‌ي
آموزشهاي خود نياز دارد لذا درگسترش امكانات براي آموزش و پرورش آبادان از هيچ كمكي
دريغ نمي‌كرد. حجم اين كمك‌ها آنقدر بود كه مي‌توان گفت آموزش و پرورش آبادان را به
لحاظ امكانات ساختماني و زيربنايي تأمين مي‌كرد. شركت نفت از همان ابتدا درفكر
تأسيس دوره‌هاي تحصيلات تكميلي در قالب آموزش عالي بود،‌ لذايكي از اولين
دانشكده‌هاي فني درايران در آبادان تأسيس شد. اين دانشكده خدمات زيادي به تربيت
كادر نيروي انساني ماهر و فني در صنعت نفت ايران نمود. اما شركت نفت به اين دانشكده
هم بسنده نمي‌كرد و همه ساله تعدادي از كاركنان خود را براي ادامه‌ي تحصيل و اخذ
مدارج تخصصي يا به خارج از كشور اعزام مي‌كرد و يا كاركنان را تشويق مي‌نمود تا با
مراكز خارجي معتبر از طريق دوره‌هاي مكاتبه‌اي سطح معلومات خود را افزايش دهند.

سومين نتيجه‌ آن است كه
جمعيتي كه با اين سرعت در اين جزيره جمع شده بودند با توجه به اقليم آب و هوايي
جزيره مي‌بايستي از سلامتي كامل برخوردار باشند تا هم بتوانند كار كنند و هم درس
بخوانند و هم تفريح كنند. از يك سو خود جزيره زمينه‌هاي شيوع برخي از بيماري‌هاي
واگيري را داشت و از سوي ديگر تنوع و هجوم مهاجران خود مي‌توانست منشاء هرگونه
بيماري باشد. لذا نخست شركت نفت درفكر تأسيس امكانات بهداستي و درماني بود. براي
اين منظور مي‌بايستي توأماً مسأله درمان و پيش‌گيري مد‌نظر قرار مي‌گرفت. به همين
علت تأسيس بيمارستان و مراكز درماني، تربيت كادر بهداري و بهداشتي و ايمن‌سازي محيط
زيست همزمان در دستور كار شركت نفت قرار گرفت. به عبارت ديگر همزمان با تأسيس
بيمارستاني بزرگ در آبادان،‌تعداد زيادي درمانگاه در محلات مختلف شهر ساخته شد. از
سوي ديگر با راه‌اندازي آموزشگاه عالي پرستاري آبادان كادر مورد نياز مراكز بهداري
تأمين گرديد  و بالاخره اين كه شركت در سطح وسيع شروع به سم‌پاشي جزيره و مبارزه با
انواع حشرات را شروع كرد و يك برنامه واكسيناسيون سراسري طي چند دوره درآبادان به
اجرا درآورد. اين فعاليتهاي شركت نفت درسطح بسيار زيادي باعث شد تا آبادان  از لحاظ
بهداشتي ازيك كيفيت بالا برخوردار شود. علاوه بر فعاليت‌هاي شركت نفت،‌بخش‌هاي
دولتي و خصوصي شروع به تأسيس مراكز بهداشتي و درماني نمودند كه با همكاري شركت نفت
موفق به رفع نيازهاي درماني مردم آبادان شدند. با اين حال هنوز در سطح نخلستان‌ها
توزيع خدمات بهداشتي و درماني غيرعادلانه و ناكافي بود.

نتيجه چهارم اين بحث آن
است كه آبادان از لحاظ طبقات اجتماعي از يك ساختار بسيار پيچيده‌اي برخوردار بوده
است. طبقات اجتماعي آن درسه شكل پراكنده بوده‌اند. نخست طبقات اجتماعي درساخت شركت
نفت كه ضمن آن كه ساختي دوقطبي داشت (كارگري – كارمندي) اما مبتني بر يك سلسله
مراتب بسيار شديد (كارگري، كارمندي، مديريتي) بوده است. در اين سلسله مراتب يك هرمي
تشكيل مي‌شد كه از قاعده به طرف رأس هم ميزان سواد و مهارت افراد بالا مي‌رفت و هم
ميزان دستمزد و امكانات رفاهي آن‌ها افزايش مي‌يافت. سپس طبقات اجتماعي در منطقه
غير شركت نفتي مد‌نظر قرار مي‌گيرد كه از يك ساختار دو قطبي طبقات مسلط و تحت سلطه
تشكيل شده است اما يك جامعه سه بخشي مي‌توان از آن استنتاج كرد به اين صورت كه
افراد در سه طبقه جاي گرفته‌اند:‌ طبقات بالا،‌ متوسط  و پايين. در رابطه با
نخلستان‌ها نيز با دو طبقه اصلي مالكان و صاحبان نخل‌ها و فلاحان يا همان سهم‌بران
رو به رو هستيم. اما در آن ميان يك طبقه توليد كننده مستقل هست كه باعث شده طبقات
اجتماعي در سطح نخلستان‌ها را به سه طبقه كلي تقسيم كند. مجموعه‌ي طبقات شركتي،‌
غير شركتي و نخلستاني آبادان را از لحاظ طبقاتي به صورت يك ساختار موزاييكي يا
شطرنجي نشان مي‌دهد. اين ساختار طبقاتي بافت فيزيكي شهر را هم شكل داده است به اين
معني كه در مناطق شركت نفتي محله‌ها و مسكن‌ها به صورت سلسله مراتبي منطبق برساختار
اجتماعي بوده است. در مناطق شهري،‌ سكونت‌گاه‌ها به صورت محله‌هاي سطح بالا، سطح
پايين و سطح متوسط وجود داشته و خانه‌ها نيز به صورت مرفه، متوسط، فقيرنشين ديده
مي‌شد كه دقيقاً منطبق بر ساختار اجتماعي مناطق غير شركت نفتي بوده است و بالاخره
در نخلستان‌ها، اجتماعات گسترده، آبادي‌‌هاي چند خانه‌اي و خانه‌هاي انفرادي را
مي‌توان مشاهده كرد كه با مسأله دسته‌بندي‌هاي فرهنگي بيشتر قابل توجيه هستند.


وجوه تسمیه برخی محلات
آبادان:


بریم:واژهء
بریم از کلمهء لاتین بای روم به معنای اطاق نوکر گرفته شده است،این اطاقها که در
منازل بریم عمومیت داشت و معمولا” چسبیده به خانهء اصلی ساخته میشد،و در راهروی حد
فاصل بین باغچه چمن کاری شده و حیاط کوچک پشتی قرار داشت ، دارای یک دوش و توالت
مشترک  بود که از خانهء اصلی مستقل بودند ولی فاقد آشپزخانهء مجزاء و مستقل بوده
اند.در ارتباط با زیبایی منطقهء بریم آبادان نوشته و روایت بسیار است از جمله
گزارشی که توسط عرفان ناصر خبرنگار کویتی الاصل و مدیر روزنامهء القاهره مصر در سال
1943 میلادی نوشته شده،او در گزارشی که از بازدید خود از آبادان نوشته است،آورده
که:در این شهر منازلی وجود دارد که اهالی رده بالای کمپانی نفت و عائلهء آنها در آن
زندگی میکنند و خودشان آن را بنگله     می نامند،در این خانه ها که بیشتر به قصر می
ماند از انواع وسائل راحتی و ادوات رفاهی خانواده مهیا بوده و نوعی زندگی اشرافی را
می ماند تا زندگی عادی و حضور چنین بیوتی در خاور میانه بسی مایهء تعجب است…..از
جمله وسائلی که در این منازل دیدم مکینه ای بود که با برق و شاید آب سرد کار می کرد
و خودشان آنرا کولر می نامیدند و از آن باد خنکی بیرون می آمد که گویی در منطقهء
سردسیر زندگی میکنی و باد از پنجرهء باز به داخل می آید….عرفان ناصر در پایان
گزارش مفصل خود آرزو می کند که روزی فرا برسد تا منزل شیخ کویت و دیگر شیوخ منطقه
به تجهیزات و ادوات خانه های بنگلهء آبادان مجهز گردند!!!


بوارده:در
مورد این نام روایت و حرف و حدیث بسیار است،از جمله آنکه گفته اند که در زمان ساخت
و ساز این منطقه ،مردی عرب زبان از اهالی بومی آبادان نگهبان آن بوده که صاحب دختری
زیبا به نام «ورده» بوده است و از آنجا که او پسری نداشته تا بنابه رسم معمول او را
به نام فرزند ذکورش خطاب کنند او را ابو ورده می گفته اند،از قضا یکی از مهندسین
معمار که در این منطقه مشغول ساخت و ساز منازل بوده است شیفته و دلباختهء این دختر
میگردد و او را از خانواده اش خواستگاری می کند ولی ابوورده که طبق سنتهای قومی و
مذهبی حاضر به این وصلت نمی گردد،از کار کردن در کمپانی دست کشیده و به همراه
خانوادهء خویش به سوی عشیرهء خود در نخلستان باز میگردد و مهندس انگلیسی نام
ابوورده(بو وارده) را بر این منطقه میگذارد…..اگر این موضوع درست باشد می توان
اظهار داشت که تنها منطقه ای که انگلیسیها در آبادان،از یک نام بومی استفاده نموده
اند همین منطقهء بوارده         می باشد،چرا که در تمامی اماکن و محلات شرکتی،این
مردم ایرانی بوده اند که اسامی خارجی را پذیرفته اند اما در منطقهء بوارده این
موضوع متفاوت بوده و حالت عکس به خود گرفته است.بو وارده شامل دو بخش شمالی و جنوبی
است که در آن ۵ تیپ منزل ساخته شده و بنابه رده(گرید)هر کارمند بلند پایه می توانست
از خانهء مناسب با رتبه اش استفاده جوید.


کفیشه:منطقه
ای غیر شرکتی که تقریبا” در نزدیکی رودخانهء بهمنشیر ساخته شده است،از محلات قدیمی
آبادان بوده و قدمتی حدودا”۷۰ ساله را داراست و دارای حدود ۲۳۰۰ خانوار می باشد.وجه
تسمیه این منطقه به علت وجود یک قهوه خانه(کافی شاپ)در این محله بوده است که بسیار
مورد توجه انگلیسیها بوده و از آنجا که مردم محلی اسامی و واژه های لاتین را با
توجه به گویش بومی خویش تلفظ می نمودند این کافی شاپ را کفیشه خطاب کرده اند.


احمد آباد:سابقهء
احمد آباد باز میگردد به حدود ۸۵ سال پیش،زمانی که در شهر آبادان مشکلی به نام مسکن
و بحرانی به نام زمین برای مسکن و کسب و کار غوغا میکرد.در این زمان زمینهای این
منطقه توسط فردی به نام حاج احمد معمار بهبهانی که از مهاجرین بهبهانی بوده و به
شغل بنایی اشتغال داشت خریداری گردید و در ابتدا در جایی که اینک لین یک احمد آباد
محسوب می گردد،برای خود و خانواده اش خانه و منزل مفصلی ساخت،سپس شروع به ساخت و
ساز منزل و فروش آنها به سایر افراد نمود.بزودی این منطقه رونق یافت و به نام خود
موسس آن یعنی حاج احمد بهبهانی، به احمد آباد معروف گردید.امروزه احمد آباد یکی از
مناطق معروف آبادان محسوب میگردد.


چادر آباد:منطقه
ای بوده است در محل امروز و روبروی مرکز بهداشتی درمانی شهید باهنر(اقبال سابق) که
محلهء فقیر نشینی بوده و اهالی آن از قومیتهای مختلف مهاجر و عمدتا” بلوچ و بندر
عباسی بوده اند که جهت یافتن کار به آبادان آمده بودند.وجه تسمیه این محله به دلیل
وجود خانه های چادری و برزنتی در این مناطق بوده است و در واقع یک کمپ چادری نا
منظم و بسیار نا مناسب را ایجاد کرده بود.طبق گفتهء میشل استیوارت در زمان بازدید
نخست وزیر وقت ایران از آبادان ، این منطقه بالغ بر ۷۰۰ خانوار پر جمعیت را در خود
جای داده بود.دکتر مکی در کتاب خاطرات خویش (سالهای افتخار)آورده است که در زمان
بازدید از این منطقه در حین سخنرانی او مردی از جا بر میخیزد و با لهجهء بندر عباسی
فریاد میزند که:یا مرک یا مصدک!!! آکای وزیر ما دو اتاکهء پرپرک دار
میخوایم!!!یعنی: یا مرگ یا مصدق!!!آقای وزیر ما خانهء دو اطاقه با پنکه می
خواهیم!!!……مسکن،مشکلی بود در آنروزهای آبادان.


کاغذ آباد:در
پشت درمانگاه اقبال امروز و روبروی چادر آباد قدیم منطقه ای وجود داشت که وضعیتی
بسیار اسفبارتر و رقت آمیز تر از چادر آباد داشت.این محله را بواسطهء آلونک هایی که
با کاغذ و مقوا در آن ایجاد شده بود ، کاغذ آباد میخواندند.تفاوت اصلی آن با دیگر
محلات فقیر نشین آن بوده که بیشتر ، افراد مجرد در آن زندگی می کرده اند، هر چند که
خانواده های پر جمعیت هم در آن زندگی    می کرده اند.آتش سوزی یکی از مشکلات عمدهء
این منطقه و چادر آباد بوده است.

به زودی عکسها و تصاویر
محلات چادر آباد و کاغذ آباد را در گالری تصاویر همین پایگاه اینترنتی قرار خواهم
داد.


کواتر شلی:این
منطقه از ابتدایی ترین محلات شرکت نفت بوده که در منطقهء کنار پلیت امروزی نزدیک
سینما روباز بهمنشیر واقع بوده است.علت نامگذاری آن هم این بوده که این کواتر(خانهء
شرکتی) را با مصالح گل(شُل) ساخته بودند و در  اختیار کارگران روزمزد
(M.D.R)
که به شکل مجردی زندگی می کردند قرار میگرفت.سالن طویلی بوده به شکل پادگانهای
امروزی ، که فاقد تختخواب بوده و کارگران به روی زمین می خوابیدند ، این مسکن فقط
جهت روزهایی که کارگر در استخدام روزانهء کمپانی قرار می گرفت قابل استفاده بود و
در صورت بیکار شدن کارگر حتی برای یک روز ، این مسکن از او گرفته میشد.


سوگ العریان:در
واقع نام قدیم بازار ایستگاه هفت بوده است که از دیرباز در همین محل فعلی ، یعنی در
مقابل محلهء شرکتی و در حاشیهء رود بهمنشیر واقع بوده است.سوگ العریان به زبان عربی
به بازار لختی ها معنا میگردد ، ولی دلیل این نامگذاری را به دو شکل بیان نموده
اند:یکی آنکه گفته اند به علت وجود آدمهای شر و لات و چاقو کش(لختی) که همیشه در
این بازار قدیمی حضور داشته اند ، این بازار را به این نام خوانده اند ، ولی عقیدهء
برخی نیز بر این باور است که از آنجا که مغازه های این بازار از حصیر و چندل ساخته
شده بود و معمولا” مخصوصا” در فصل گرما دچار آتش سوزی میگردید ، و حالتی لخت و
عریان به خود می گرفت ، به این نام مشهور شده است.این بازار در حال حاضر نه وسعت
قدیم و نه آن رونق پیش از جنگ را بازیافته است ، اما بزرگترها گواهی می دهند که در
سالهای پیش از جنگ در این بازار رونق و برکت موج میزد و در همین سالهای دههء ۵۰
انواع مغازه های لوکس هم در آن ساخته شده بود.در همین بازار یک پاتوق سنتی شبانه
وجود داشت که حسن داخل حسن ، خوانندهء شهیر عراقی در سال چند بار به آنجا می آمد و
برنامه اجراء میکرد.

 

 

 

 

 



 




[۱]

– احساني، ۱۳۷۸ الف:‌ ۳.




[۲]

– احساني، ۱۳۷۸ ب: ۲۸.



[۳]
-Flat.




[۴]

– احساني، ۱۳۷۸ ب: ۳۲.




[۵]

– فرخ مهر، ۱۳۷۷: ۵۳.



[۶]

lane.




[۷]

– احساني، ۱۳۷۸ ب : ۳۲.



[۸]

 Bungalow.


۲-
فاتح، ۱۳۵۸ :‌ ۴۳۲.




[۱۰]
– قبلي، ص
436 .




[۱۱]
 – قبلي،‌ص
442.




[۱۲]
 – شركت
ملي نفت ايران، ۱۳۴۵ : ۲۸.




[۱۳]
– سلامي، ۱۳۸۲ :‌۵.



[۱۴]

– Pantry.



[۱۵]

– Row houses.




[۱۶]
– احساني، ۱۳۷۸ ب :‌ ۲۳.



[۱۷]

– De Planbol, 1987 : 105.




[۱۸]
– احساني،‌ ۱۳۷۸ ب :‌ ۲۵.




[۱۹]
– اطلاعات، ۱۲/۴/۱۳۰۶.




[۲۰]
– سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۵۴
:‌۴۹۵.




[۲۱]
– مشعل آبادان، ۱۳۴۴: ۱۱.

 

‫۱۷ دیدگاه ها

  1. با سلام من به عنوان یک آبادانی از سایت شما لذت برم و خیلی جالب است اما خوب است که مسائل و مشکلات کنونی شهر آبادان را نیز مطرح کنید تا مسولآن شهر به فکر حل این مسائل باشند.

  2. مطلب خوبی بود.نمیتونم بگم همشو خوندم چون زیاد وقت ندارم.
    من عاشق ابادانم و آرزومه از نزدیک ببینمش.بعدها بازم به دیدن سایتتون میام.
    موفق باشید-تهران

  3. باسلام خدمت شما همشهري عزيزم. از مطالعه مطالب جامع و جالبتان بسيار استفاده نمودم. تا به حال چنين مطلب جامعي در باره آبادان نخوانده بودم. برايتان آرزوي موفقيت وسلامتي دارم. خدا قوت دست مريزاد همشهري عزيز. با آقاي رسول فرجي موافقم كه در باره مشكلات كنوني آبادان هم مطلب مرقوم بفرمائيد. با تشكر از شما

  4. سلام جناب استاد مهتابی ، بنده که هیچوقت از خواندن مطالب بی نظیر شما در مورد شهر افسانه ای آبادان سیر نمی شوم و مکرر هم می خوانم که فراموشم نشود، و موفقیت هر چه بیشتر شما را از خداوندمتعال آرزو می نمایم ، با یک مطلب جدید و در عین حال عجیب و غریب به روزم ، به خدا می سپارمتان

  5. یک تذکر به نویسندÛ€ محترم
    واژÛ€ بریم نه انگلیسی است و نه از انگلیسی گرفته شده است . در لهجه جنوبیان (دشتستان – تنگستان – کهگیلویه – خوزستان ) بریم مخفف ابراهیم است ! یک نوع خرما هم در آنجا داریم که بریم نام دارد عربها نیز این نوع خرما را بریم می نامند ! این منطقÛ€ آبادان از قدیم به خاطر نخلستان های بریم به نام بریم معروف بوده است……..
    درود بر شما.البته نظر شما هم بسیار محترم هست ولی اگر به بولتن شرکت نفت ایران و انگلیس در سال ۱۹۳۱ نگاهی بیندازید متوجه نظر آنان نیز خواهید گردید.به هر حال ممنون از ارائه نظر شما و خوشحالم که این نظر هم ثبت شده.یا حق

  6. سلام
    هر از مدتی که بهتان سر میزنم واقعا کلی چیزها دوباره به یادم میاید.لذت می برم از این همه پشتکار و زحمتی که می کشید و امیدوارم این ثبت اطلاعات و مطالب ارزنده تان برای همه آیندگان بماند و مورد استفاده قرار گیرد.
    متاسفانه اغلب ما زیاد حرف میزنیم اما کمتر مستند میکنیم.مستند سازی و ثبت وقایع و داشته ها و نداشته ها از طریق نوشتن وبلاگ ها و وبسایت ها , رزومه ها و عکس و فیلم و مصاحبه وگزارشات و… در این کشور بسیار ضعیف است همین علت است که ما در” مدیریت دانش” هنوز عقب هستیم و مرتب بجای استفاده و تجربه اندوزی از گذشتگان و از جمله بهره وری از بزرگان و تجربه شان و شناخت صحیح تر از تاریخ گذشته مان به آزمون و خطا متوسل میشویم و هر روز زیان های بیشتری را متحمل میشویم.
    زحمات شما قابل تقدیر است و ممنونم از شما.

  7. با سلام من به عنوان یک آبادانی از سایت شما لذت برم و خیلی جالب است اما خوب است که مسائل و مشکلات کنونی شهر آبادان را نیز مطرح کنید تا مسولآن شهر به فکر حل این مسائل باشند.

  8. ديدن اين سايت و مطالب آن براي من كه ۱ز ۱۳۴۶ كه تو بيمارستان شيرخورشيد آبادان بدنيا اومدم و تا جنگ تو سيكلين (پارك آريا) زندگي كردم و بوي گاز پالايشگاه رو هنوز توي ريه هام احساس ميكنم، خيلي خوشايند و نوستاژيك بود. دم شما گرم.

    1. درود بر شما همشهری عزیزم.خوشحالم که باعث خوشحالی شما شدم.ممنون میشم اگر لطف کنید و این وبسایت رو به سایر همشهری ها معرفی کنید.یا حق

  9. چه تفاوت فاحشی بوده بین خانه های کارگری و کارمندی آدم یاد محله ی سفید پوستان و سیاه پوستان در دوران برده داری میفته این همه امکانات برای خانه های کارمندی و هیچ امکانی برای خانه های کارگری وواقعا تاسف بار بوده حتی فروشگاهها و باشگاههای کارگری و کارمندی شرکت نفت از هم مجزا بود تمام اجناس فروشگاههای کارمندی بدون استثنا خارچی بود و در حالی که در فروشگاههای کارگری تمام اجناس ایرانی بود باشگاههای کارمندی اصلن قابل قیاس با باشگاههای محدود کارگری نبود و متأسفانه تفاوت بین زندگی کارگری و کارمندی در شرکت نفت آبادان در زمان شاه از زمین تا آسمان بود حتی خدمات پزشکی هم فرق می کرد شاید برای همین بود که اولین کسانی که به اعتصابات پیوستند کارگران صنعت نفت بودند بخاطر همین اختلافات فاحش بنظرم این یکی از بزرگترین اشتباهات حکومت شاه بود که قدرت کارگران را ناددیده گرفت

  10. چه تفاوت فاحشی بوده بین خانه های کارگری و کارمندی آدم یاد محله ی سفید پوستان و سیاه پوستان در دوران برده داری میفته این همه امکانات برای خانه های کارمندی و هیچ امکانی برای خانه های کارگری وواقعا تاسف بار بوده حتی فروشگاهها و باشگاههای کارگری و کارمندی شرکت نفت از هم مجزا بود تمام اجناس فروشگاههای کارمندی بدون استثنا خارچی بود و در حالی که در فروشگاههای کارگری تمام اجناس ایرانی بود باشگاههای کارمندی اصلن قابل قیاس با باشگاههای محدود کارگری نبود و متأسفانه تفاوت بین زندگی کارگری و کارمندی در شرکت نفت آبادان در زمان شاه از زمین تا آسمان بود حتی خدمات پزشکی هم فرق می کرد شاید برای همین بود که اولین کسانی که به اعتصابات پیوستند کارگران صنعت نفت بودند بخاطر همین اختلافات فاحش بنظرم این یکی از بزرگترین اشتباهات حکومت شاه بود که قدرت کارگران را ناددیده گرفت حتی یادم می یاد که زمانی که در ماهشهر بودیم کارگران صنعت نفت اجازه داشتن کولر نداشتن در گرمای تابستان شدید باید بدون کولر زندگی می کردن چون کارکر بودن

  11. من هم سال ۱۳۴۲ در کفیشه به دنیا اومدم و در سده بزرگ شدم. اما این جنگ لعنتی ما رو آواره این شهر و اون شهر؛ و بعد هم این کشور و اون کشور کرد… خدا لعنت کنه بانی جنگ رو.

  12. وجه تسمیه بوارده:
    ممنون از اطلاعات ارايه شده. مایل هستم که نظری بدم.
    شما از نقش هلندی ها در تاریخ مدرن سازی آبادان چیزی نگفتید. در هر حال به نظر کلمه بوارده لغتی هست هلندی به شکل زیر نوشته میشه: Bouwarde (باو آرده) به معنای زمین ساخت و ساز

    شرکت هلندی رویال داچ شل که اکنون انگلیسی هلندی هست در پیدایش پالایشگاه و آبادان نقش داشته و به نظر این وجه تسمیه درست باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا