مقالات و مطالب

وجه تسمیه آبادان.

به نام خداوند اقلیمها

 
آبادان امروزی را از دیر باز و در اعصار و دورانهای مختلف با اسامی و نامهای گوناگون و
شاید بسیار ناهمگون می شناخته اند.در بعضی از دورانها اسامی آبادان چنان
غریب می نماید که گویی نام جزیره ای و یا سرزمینی است در جایی بسیار دور و مربوط به
فرهنگ و تمدنی است کاملا” غریب و بیگانه، و گاهی این نام آشنا و خودمانی است.در
آبادان امروز اگر از ۱۰ نفر در مورد نام قدیم آبادان پرسیده شود،شاید

بیشتر آنان نام قدیم و همیشگی آبادان را عبادان تصور نمایند،حال آنکه این
باوریست نادرست و غیر مستند ولی متاسفانه کاملا” شایع و جا افتاده.برای آنکه
بتوانیم ریشه های تاریخی اسامی آبادان را بررسی کنیم ، شاید لازم باشد تا
نگاهی داشته باشیم گذرا به تاریخ این جزیره و اقوامی که بر آن سکنی داشته اند.در
دائره المعارف کولوئیب آمده است که: این بندر در۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح(ع)،محل
سکونت تیره هایی ایرانی موسوم به آبادان یا آبادیان بوده است.به هر
حال نام ایرانی آبادان مسلما” از کلمهء آباد یا از نام قبیله ای که در آن
زندگی میکردند گرفته شده است.این نظریه به خودی خود تفکر غالبی که می اندیشد که
آبادان تاریخی حداکثر ۱۵۰۰ ساله

در پشت سر دارد را
در هم می شکند و اثبات میکند که آبادان تاریخی در حدود ۷۰۰۰ سال و حتی بیشتر
را در پشت سر گذارده است.اما حال ببینیم که استعمال نام عبادان چگونه و از کجا
مصطلح گردیده است؟عده ای عباد را پادشاه و یا فرمانروایی میدانند که ولایت بر این
منطقه را بر عهده داشته است و گروهی می اندیشند که عباد فردی بوده است پرهیزگار و
بسیار عبادت کننده که ظاهرا” در سده دوم یا سوم هجری می زیسته است و هم او بوده که
عبادان را بنا مینهد.یاقوت حموی در معجم البلدان آورده است که:«برخی را
عقیده بر آن است که عبادان توسط مردی مقدس به نام عباد در قرن ۸ و یا ۹ میلادی بنا
شده است و مردم بصره و پیرامون آن که بنا به گفتهء احمد ابن مطهر مقدسی همگی عجم
هستند پسوند نسبت «ان» را به آین نام افزوده و به این ترتیب نام شخص را به نام جای
بدل کرده اند».

کسی از روزگار
حیات و تاریخ ممات او و حتی حال و عشیره و اصالتش اطلاعی در دست ندارد
 و حتی در مورد اینکه آیا این فرد واقعا” وجود داشته نیز
مدرکی در دست نیست.عده ای دیگر معتقدند که چون این جزیره به نوعی ماوا و محل ریاضت
افراد عابد و عرفایی مشهور بوده است و مردمی که در آن زیست می کرده اند،مردمی بوده
اند پارسا و ریاضت کش،نام این جزیره به عبادان یعنی محل زندگی مردم عابد مشهور گشته
است،ابن بطوطه این مکان را اینگونه توصیف میکند:«….جزیره ایست که در آن
دیرها،مساجد و معابد بسیار است و همیشه در آنجا گروهی به عبادت و نیایش
مشغولند».گروهی دیگر نیز نام عبادان را بر گرفته از نام عشیرهء بنوعباد که قبیله ای
بوده است در سرزمین حجاز قدیم دانسته و معتقدند که عشیرهء آلبوعبادی که
امروزه در حاشیه شرقی رودخانهء بهمنشیر سکنی دارند نیز در واقع بقایای همان گروهند.

اما گروهی دیگر
نیز که نام امروزی آبادان را برگرفته از نام اسلامی عبادان  می دانند این
شهر را منصوب می کنند به فردی به نام عبادبن حصین حبطی که مردی بوده از عشیرهء بنی
حبط که شاخه ای بوده است از قبیلهء بزرگ بنی تمیم.او به واسطهء خدمتی که به حمران
ابن ابان والی بصره و توابع آن نموده بود این جزیره را به عنوان هدیه دریافت می
نماید و مردم با افزودن «ان» به آخر اسم او این جزیره را به عباد نسبت میدهند.احمدبن
یحیی بلاذری
(متوفا در سال ۲۷۹ ه.ق)این موضوع را به طور مفصل در کتاب فتوح
البلدان 
شرح داده که در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر میتوان به آن کتاب نیز

مراجعه نمود.البته این نظریه به هیچوجه نمیتواند مقرون به صحت باشد و در رد آن می
توان دلائلی زیاد بازگو کرد،از جمله اینکه:۱-نام آبادان در نوشتهء بلاذری،مقرون به
سابقهء قبل از انتساب آن به عبادبن حصین حبطی است،یعنی اینکه خود راوی نیز
در متن اصلی کتاب خویش،به نام عبادان پیش از اهدای آن به ابن حصین اشاره دارد.۲-در
احادیثی که از زبان پیامبر گرامی اسلام و سایر ائمه اطهار بازگو گردیده است بارها
از این منطقه با عنوان عبادان نام برده شده است،حال آنکه زمان زندگی عبادبن حصین
حداقل نیم قرن پس از این روایات است،که این موضوع نیز به خودی خود سندی است بر
ابطال نظریهء انتساب این منطقه به فرزند حصین از طایفهء بنی حبط.

البته یاد آور
میشوم که یاقوت حموی که خود این جزیره را بازدید نموده است از آن به عنوان «میان
رودان»یاد کرده است.وجه تسمیه دیگری نیز که برای این جزیره وجود دارد که به

ویژه مورد توجه واژه شناسان قرار داشته و نسبت به دیگر اسامی دارای اهمیت بیشتری
است،واژهء اپاتان است.دکتر بهمن فره وشی در کتاب ارزشمند خویش،ایرانویچ
مینویسد:واژهء عبادان که در کتب و متون اسلامی وارد شده مانند بسیاری کلمات مشابه
دیگر،صرفا” صورت عربی داشته و نامی کاملا” ایرانی است و در واقع از واژهء کاملا”
پارسی اپاتان گرفته شده است که به دلیل محدودیتهای زبان عربی توسط اعراب
بدینگونه تلفظ و تلقی گردیده است.

Opatan 
 واژه ایست متشکل
از سه جزء 
«او»
به معنای آب،«پات»از ریشهء پاییدن
 و «ان» که پسوند
نسبت است و در مجموع به معنای جاییست که از آب دریا محافظت و پاسبانی میگردد.این
تعبیر در واقع مقرون به صحت بیشتری بوده و گفتار بسیاری از ادباء و سفرنامه نویسان
را از جمله استخری،ابن حوقل،ناصر خسرو قبادیانی و……را
پشتیبان دارد.ابن حوقل در این باره چنین آورده است:«اما عبادان قلعهء کوچک
آبادی بر کنارهء دریا و محل گرد آمدن آب دجله است و آن رباطی است که جنگجویان و
دیگر دزدان دریایی در آن می باشند و در آنجا پیوسته مرزدارانی مراقبت می کنند».

ناصر خسرو
قبادیانی
 سیاح

و ادیب شیعی مذهب نیز چنین آورده است:«در این جزیره مردمانی بر سر عمودهایی چوبین و
نیز برخی بر سر بام خانه ها آتش روشن       می دارند تا از نزدیک شدن کشتی ها را از
نزدیک شدن به آبهای خطرناک باز دارند».حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز در کتاب
بزرگ خویش،شاهنامه،در باب فریدون و ضحاک صراحتا”  به وجود پاسبانان
در کنار رودخانهء اروند اشاره میدارد.

همین موضوع را 
دکتر
 مرتضی اسعدی در کتاب دائره المعارف تشیع چنین

می نگارد:«….لفظ آبادان صورت تغییر شکل یافتهء «اوپاتان» به
معنای مرزبانان دریایی است و لفظ «اوپا» یعنی کسی که در روستاها در کنار
نهرهای آب نگهیانی می کند،تا آب هرز نرود،هنوز در خوزستان و بنادر جنوبی کشور بکار
میرود»

همانگونه که می
بینید نام عبادان،در واقع همان معرب نام پارسی اوپاتان است که به مرور زمان به شکل
عبادان در آمده است،البته آبادان در ازمنهء مختلف،اسامی دیگری نیز داشته است که ما
در این بخش پایانی به طور مختصر و گذرا به آنها اشاره میکنیم:

در دورهء هخامنشی
این جزیره به نامهای«مسنه» و «خاراکس»خوانده میشد.

در زمان اشکانیان
این منطقه به نامهای «آنتیوخ»،«آلکساندر تیگریما»،و نیز اسامی 
اسکندریه
،انتاکیه،هارک،خاراکس اسپاسینو و….. نامیده شده

است.

در زمان اردشیر
اول ساسانی این جزیره به نام «وهشت آباد»((بهشت آباد)) و «بهمن اردشیر»
((بهمنشیر))نامیده شد.

در روزگاران اواخر
دورهء صفویه و خصوصا” در زمان پادشاهان اولیه سلسله قاجار در متون رسمی و بین
المللی ما نام این جزیره را «جزیره الخضر»می یابیم که شاید اشاره ای باشد به
وجود قدمگاه و مقام مبارک حضرت خضر نبی(ع) در این جزیره و شاید هم برگرفته
از صفت سر سبزی برای این منطقه بوده است.

به هرحال اینجانب
کلیه نظرات موجود را در مورد این وجه تسمیه در این مقاله جمع آوری نموده و تقدیم
حضور شما بازدید کنندگان پایگاه اینترنتی شهر خدا نمودم و قضاوت را نیز بر
عهدهء شما نیک اندیشان مینهم….بدرود


                                                   

‫۲۸ دیدگاه ها

  1. ارسها۸۰سال كه به اينجاامدن چطوري ۴۰۰۰سال پيش هم بودن اصلاارياها۲۵۰۰سال پيش به ايران امدن تازه عبادان به مناطق عربي نزديكتره تابه جاهاي غيرعرب اصلا عبادان بامناطق عربي هيچگونه مرزطبيعي نداره ولي بامناطق غيرعربي داره كوههاي زاگرس مرزطبيعي بين ماعربهاوغيرعربهاست بروبيشترتحقيق كن ودروغ ننويس

  2. سلام اگر امکان دارد از دیدگاه نجاد پرستانه نظرتاان را به دیدگاه عادلانه تغییر بدهید

  3. اقا شاهرخ سلام علیکم
    شونیست فارس واقعا قبیح است این سرزمین عیلامی عربی را به مهاجمان خزر نسبت دادن واب به اسیاب انگاره های تاریخی کنیسه وکلیسا برای لا پوشی کشتار پوریم و قتل عام ایرانیان در هوز(اهواز)وهوگه(هویزه)و…واقعا شرم اور است .اعراب خوزستان از اصیل ترین وقدیم ترین نژاد نجد ایران وهیچ ارتباطی نژادی در زمان نزدیک با اعراب دیکر ملل ندارند.حکومت عیلام جزو ۱۲ حکومت وعده داده شده به اولاد اسمعیل در تورات است .در ضمن موردی را مطالعه می کردم که ادعا نموده بود قدیمی ترین نام ابادان “اور”وزادگاه حضرت ابراهیم وخضر محل زاد گاه ایشان بوده با توجه به قرائن وشواهد ومطالعات بنده در مورد عیلامیان این نظریه قابل تحقیق است.یه سر کشی به سایتwww.naria7.blogfa.com وwww.naria2.blogfa.comواگر نتونستی وارد شوی به جای comازپسوند ir استفاده کن.

  4. با سلام
    میخواستم در مورد چندتا از نظرها صحبتی کنم.
    در جواب آقا صادق که قدمت ایران را با حضور آریاییان در ایران یکی می دانند باید بگویم که قدمت سلطنت در ایران ۲۵۰۰ سال است و تاریخ تمدن ایران به بیش از ۴۰۰۰ سال برمی گردد.
    و در جواب دوست دیگر آقا علی که نظرات و تحقیقات بهرام مهتابی (شاهرخ) را نجاد پرستانه میدانند که احتمالا منظورشان همان نژاد پرستانه است عرض کنم که آقای شاهرخ تنها نتیجه ی تحقیقات خود را در این وبلاگ قرار داده اند و در نهایت قضاوت و نتیجه گیری را بر عهده ی شما عزیزان قرار داده اند. بدیهی است افرادی با این ادبیات ناقص و مطالعات تاریخی ضعیف از اظهار نظر در مورد این نوشته های مستند بهتر است که خودداری کنند.

  5. با درود به شما دوست گرامي
    جناب شاهرخ همانقدر كه شما به زبان فارسي مسلط هستيد من نيز من همچنان مسلطم. در ابتدا فكر كردم كه به چند زبان مسلطتيد.
    پوزش مرا بپذيريد.
    من از شما در مورد انگيزه جمع اوري ونوشتن مطلب در مورد مندائيان پرسيدم.
    بدليل اينكه شما در يك جا منكر عيلامي و مسيحي بودن يك شهر به نام ابادن كه ساكنان اصلي آن سامي نژاد هستند مي باشيد و از طرف ديگر از مندائيان كه آنان نيز سامي نژادند صحبت ميكنيد
    اگر مندائيان سامي هستند چرا منكر سامي بودن شهر ابادان هستيد واگر آبادان يك شهر سامي نيست چرا از مندائيان صحبت مي كنيد
    با تشكر و پوزش از شما دوست گرامي و با ارزوي موفقيت براي شما و خانواده گرامي.
    بدرود .
    امونه

  6. ۲۰۰۱ ramlade potensmedlet Viagra ut ur subventionssystemet for lakemedel. Det var LFN, lakemedelsformansnamnden, som beslutade att de skenande kostnaderna Senaste nyheterna fran PGA- och LPGA, penningligan, videoklipp, livesandningar och mycket mer om golf hittar du pa Eurosport.se; Eurosport. 18 May 2008 Det var i smaskolan och lararinnan fragade eleverna om de kanner till nagra mediciner och vad de
    ar bra till. Lille Olle: – Magnecyl. Viagra Generick Viagra Generick Viagra online Bestalla Viagra online Bestalla Viagra apotek

  7. دوستان سلام به دور از اصول حاكم بر عقايد و نژادها بايد گفت كه تاريخ ايران از زمان رضا شاه تهيه و به نفع حكومت پهلوي براي از بين بردن خيلي از اصول و عقايد نژادها در ايران بخصوص در ايران تدوين شده است و اگر سيري در متون قديمي تر كه هيچ تحريفي در آن وجود ندارد بكنيد خواهيد دانست كه چه بر سر تاريخ منطقه آورده اند و اين كار كساني است كه از زمان صفويه براي ايجاد اختلاف از انگليس و فرانسه درس گرفته اند و ياد آور شوم كه تاريخ تسميه ايران در سال ۱۹۳۶ به دست همين افراد صورت گرفته كه حتي براي خود مردم هم تعيين نام كردند مردمي كه نمدانستند بگويند اهل كجايند حالا چطور اپادان و عبادان و …. و مردم آنرا عده اي دزد دريائي و عده اي فانوس دار و عده اي دريانورد و …. مي دانند در حالي كه مردم آنجا تا قبل از ساخت پالايشگاه نفت حتي يك كلام فارسي نمدانستند را سرزميني دانست كه حتي اسكندر مقدوني براي آن نام نهاده است را سرزميني بدانيم كه هفت يا هشت هزار سال قبل مردماني زندگي مي كردند كه خود را ايراني مدانستند به كتابهاي بهتر سري بزنيد كه كم نيستند مانند كتاب اصلي هرودوت يوناني و ابن بطوطه و هزاران كتاب ديگر كه دستي از حماقت در آن نرفته باشد.

  8. baba raste vaghean haghighat hamine hala kesani ke ghabool darnd iranian ya ali nadarnd berand be hamoonmarze boome khodeshoon akhe arbha be joz yamn ya arebestan jaye digari nashatand bad az slam hata hamin aragh ke khodeshonam bavar darand arab nistand ashoori hastand koka agar in tarikhe ghabool nadari boro bebin kojaee hasti baro hamoonja ya dige nagoo in male mane male shoma kojast bemoon mesle baghiye aghvam ke to abadan boodand ghabool kon haghighato oonha ham ke araband boomi abadanand hamoonjoor zabaneshoon arabi shod ke araghiha shodand

  9. با عرض سلام وخسته نباشيدو تبريك عيدسعيدقربان :آقاي مهتابي لطفا از احتمالات ونقل قولها منبع نسازيد چون رفته رفته با اين رويه بين عرب وغيرعرب آشوب بپا مي شود(درصورتي كه ما سالهاست بصورت مسالمت آميز دركنار هم زندگي مي كنيم) خطاب به جمشيدخان:آقا جمشيد بجاي تهمت اهوازي بودن به كساني كه به احترام و اعتبار اين وبسايت نظري بيان مي كنند از پدربزرگتان درمورد شهري كه اجدادتان در آن مي زيستند سوالي بفرماييد با آرزوي توفيق شما عزيزان-بدرود
    ……………………………………………………………………………………………………
    بهرام مهتابی:
    با سلام و درود به شما همشهری گرامی.بنده را متهم ساخته اید که از احتمالات منبع ساخته ام و فوراً در پی آن متهم ساخته اید که به دنبال ایجاد آشوب و تفرقه هستم؟؟؟عجبا که آشوبگران و تفرقه سازان در تمام خوزستان شناخته شده اند و همه می دانیم که چه کسانی همیشه و در طول تاریخ در پی ایجاد تفرقه مابین مردمان خوب و صمیمی خوزستان عزیز بود ه اند.صحبت از احتمالات نموده اید،شما بفرمایید و از قطعیات برای بنده منبع و سند بیاورید،بفرمایید که چند تصویر ماهواره ای که حدود و صغور شهر و منطقهء آبادان را در زمان صدر اسلام در اختیار دارید؟چند فیلم باستانی از زمان حملات دزدان دریایی به آبادان در اختیار دارید؟چند عکس از قدمگاه خضر نبی که توسط شخص ناصر خسرو قبادیانی تهیه شده باشد در آرشیو شخصی تان موجود است؟همشهری گرامی،باید بدانید که تمامی نوشتار بنده بر اساس کتب و مستنداتی هستند که امروزه توسط تاریخ دانان تایید و مورد استناد قرار می گیرد.شاید که افراد ساده لوح با خواندن این چند خط نوشتهء شما پیش خود فکر کنند ک شما انسانی صلح دوست و اهل گفتمان باشید و خالی از هرگونه تعصب و غرض سخن می گویید ولی زمانی که کامنت های شما را در بخش اصطلاحات بومی آبادان مطالعه کنند خواهند دانست که آبشخور فکری شما و همفکران شما کجاست و در پی کدام نوع گفتمان هستید!!!آشوب طلب و در واقع انحصار طلب شمایید و همفکران شما نه بنده که همیشه خوانندگان و بازدید کنندگان این پایگاه را به دوستی و رفتاری انسانی دعت نموده ام.یا حق

  10. ه های بچه با تو هستم حسین حتما از برو بچ با معرفت آبادان تو سری خوردی که اینقدر عقده داری بدبخت حالا میگیم ۷۰۰۰سال نه اوکی میگیم ۵۰ سال پیش بدبخت ۵۰سال پیش بچه های آبادان کفش کلارکی که الان تو خواب نمیبینی میپوشیدند همینطور شلوار رنگلر- دیکیس-جیوردانو-لی عطر های جیکا گلامور و در بعد جیوانچی بای فرویت و اور کت. بدبخت پرواز مستقیم به آکسفورد بدبخت تاکسی هوایی بدبخت. نشریات و روزنامه های تایمس فیگارو و نیوس ویک که بعد از انگلیس مستقیما در آبادان چاپ میشده . تهران با اون وسعت ۳۲تا سینما داشته آبادان با این وسعت کم ۲۸ بهترین زمین های گلف و اسبدوانی و اسکواش.چیزی نمیدونی حرف نزن بدبخت حسود خاکبرسر حسود .وقت ندارم وگرنه ۴تا چیز دیگه مینوشتم کا بری تو اتاقت بخوابی تا ۶روز نیای بیرون .اه اه اه به افراد کوته فکری مثل تو . ری بن من از سر تا پات گرون تره

  11. in nazar va teori ke bayan mikoni,dar hich atari pida nemikoni,boro va bargard be hamon velayat kodedet, marde hesabi dari tarikho tahrif mikoni, mesle on maimom khodeton ke mige engilis dar afrikast boro
    …………………………………………………………………………………………….
    ای کاش می فرمودید کدوم نظریه؟؟؟راستی شما هنوز هم خودتون روایرانی نمی دونید یا اینکه آبادان رو جز ایران نمی بینید؟؟؟متاسفم برای شما و هم فکران شما

  12. هرکی میگه آبادان شهر عرب هاست برای خودش گفته.
    اگرچه اکثر عجم های آبادان امروزه در ماهشهر و شاهینشهر و شیراز هستند اما ……………… شهر آبادان صد سال پیش ساخته شد.تا پیش از آن شهری به این نام وجود نداشت و مهاجران و کارگران شرکت نفت بانیان شهر بودند و عمال انگلیسی آنجا…لهجه آبادانی هم اختلاط لهجه های اقوام است….
    شر آبادان یک شهر تازه ساخت غیر عربی بود در یک محدوده عرب نشین
    اکثر عرب های آبادان امروز از روستاهای اطراف وارد شدند.
    اگر مهاجران شرکت نفتی نبودند شهریبنام آّبادان بوجود نمی آمد
    اگر هم بود نهایتا میشد چیزی مثل اروندکنار یا شادگان یا سوسنگرد…
    ……………………………………………………………………….
    درود.لطفا در مورد تاریخ شهر آبادان بیشتر مطالعه بفرمایید.آبادان شهریست با قدمتی حدود ۷۰۰۰ سال.در مورد اشاره به اقوام هم خواهش می کنم به اینگونه مسائل دامن نزنید.عرب و فارس و ترک و بلوچ وبختیاری و بهبهانی ……..همه و همه در این شهر آبادانی محسوب می شوند و کار درستی نیست که بخواهیم گروه بندی راه بیندازیم.یا حق

  13. عزیز کل منطقه عربه اگه تو ۸۵ سال برگردی عقب می بینی که کی حکومت میکرد خلیج خلیج چی بود
    نگاه لا تو سر صدا

  14. اللهم به تو شکایت میکنم از این همه حملات هلاکویی وقتی به تو هم رحم نکردند ونامت را هم عوض کردند وگفتند که کوروش اسمت را خدا خوانده پس الله نیستی در این سرزمین خدا شدی از خود چه بگویم عبادان آن نام بامعنای تاریخی که بمعنای سرزمین دو نبی ووصی شده اناهیتا اپادانا و…عجیب نیست اقای شاهرخ کمی اخلاق فرهنگی داشته باشید وتحقیق کنید آیا غیر عربی در ابادان هست که اصالتا آبادانی باشد..؟
    ……………………………………………………………………………………………..
    چون پیش از این به افراد بسیار بی فرهنگی مانند حضرتعالی که احساس می کنید برای خداوند شناسنامه ای با نام رسمی الله تنظیم شده و سایر اسامی مجعول می باشد پاسخ های در خور داده ام و در ضمن قصد ندارم که در این مکانی که حداقل برای خود من بسیار مقدس و عزیز است تن به نبردی که شما به دنبالش هستید بدهم،ناگزیر شما را به«خودتان» وامیگذارم.

  15. سلام آقای فهمیده وبا فرهنگ اولا الله خود در قران برای خودش شناسنامه ساخته و۹۹ اسم برای خود انتخاب کرده و همه عربی هستند نه اعجمی ونصیحت میکنم که به دستور زبان فارسی مراجعه کنید ببینید آیا نامها قابل ترجمه هستند یا خیر…؟؟؟آدمهای نژادپرستی مثل جنابعالی حیف است که آب ونان عبادان را بخورند برو ببین پارسه یعنی چه؟ چرا اسمشان را پارسه گذاشتند بقول اندیشمند تاریخ ناصر پورپیرار اجدادت هنگام حمله به اقوام دیگر مثل سگ پارس می کردند واسمشان را قوم پارسه گذاشتند نصیحت میکنم کتابها و سی دی های پور پیرار را مطالعه کنی تا حقیقتتان را بشناسی آریایی نژادپرست خواهشا يك غير عرب با قدمت ۱۵۰سال در عبادان و اطراف پیدا کن اگر راست میگویی ودنبال حقیقتی
    ……………………………………………………………………………………………………
    هر چند که تصمیم ندارم پاسخی به شما نژادپرستان تفرقه افکن بدهم و بسیاری از دوستان فرهیخته و اهل ذوق از من خواسته اند که جوابی به امثال شما ندهم ولی لازم دیدم که پاسخی کوتاه به شما که ظاهرا زبانتان از دیگران درازتر و البته عقلتان بسیار کوتاه تر است ارائه نمایم:قبل از هر چیز باید از همهء خوانندگان عزیز و فرهیخته این مطلب عذر خواهی کنم ولی از آنجا که این فرد از جادهء نزاکت و ادب خارج شده و لب به توهین گشوده اند بنده نیز لاجرم باید به زبان خودشان با ایشان صحبت کنم،پس به رسم ادب و شرع که پاسخ سلام واجب است ابتدا علیکم السلام می گویم و بعد::اولا اینکه چگونه انتظار دارید که در کتابی که تماما به زبان عربی،آنهم عربی بسیار فاخر و فصیح است(نه عربی آمیخته با…..)نامهای مبارک خداوند به زبانی دیگر مطرح شده باشد؟در تورات و گنزاربا و انجیل و اوستا و…..هم خداوند نامهای خود را به زبانهای غیر عربی مطرح کرده!!!اصولا شما چرا خداوند را عرب زبان و فقط خدای اعراب می دانید؟کجای همان کتاب مقدس قرآن که به زبان عربی نوشته شده،خداوند خودش را رب الاعراب معرفی کرده؟؟؟حکایت شما حکایت همان کردهای ایزدی مذهبیست که اعتقاد دارند خداوند با تمام رسولانش به زبان کردی سخن گفته و حتی در کوه طور هم موسی کلیم الله را به کردی مورد خطاب قرار داده است و دلیلشان هم اینست که کتاب مقدس آنها(طاووسیه)به زبان کردیست!!!پس تفاوت شما با آنها چیست و فرقتان در کجاست؟؟؟ضمن آنکه احساس میکنم جنابعالی حداقل ۷۶ سال از تاریخ و قانون کشوری که در آن به قول خودتان آب و نان می خورید عقب هستید،چرا که در ۱۳۱۴ خورشیدی نام قدیم شهر عزیز من به آبادان تغییر یافت و نام رسمی این شهر آبادان می باشد و همیشه خواهد بود و نام عبادان به تاریخ ارزشمند این شهر پیوست و در کنار سایر نامهای قدیم این شهر قرار گرفت.اگر مبنای رسمیت یک نام قدمت آن باشد پس بیاییم آبادان را با نامهای قدیمی تر از عبادان بشناسیم و این دردانه جغرافیا را اوپاتان و یا خاراکس بنامیم که مربوط میشوند به زمانی بسیار طولانی تر از تولد مردی متجسس و سنگدل و نمام به نام عباد بن حصین حبطی که در تاریخ او را به عنوان چاپلوس ترین فرد از افراد خلیفهء زبیری نامیده اند!!!
    در مورد نام پارس و نژاد آریا هم باید شما را دعوت کنم به دیدن معانی پارس و پارسه تا ببینید که این نام و صفت زیبا چه زمانی و چگونه از ریشهء پارسایی و پرهیزگاری مشتق شده و این مردم در روزگارانی که بسیاری از اقوام در جهالت محض به پرستش بت های سنگی و چوبی مشغول بوده اند و حتی…..(به خطبهء هشتم نهج البلاغه مراجعه فرمایید،بنده شرم دارم که در این مورد بعضی چیزها را یادآوری کنم)،چگونه مزدا پرستی و یگانه پرستی را پیشهء خود ساخته بودند.ایرانیان هرگز در جنگ ها پارس نکردند بلکه مردانه و رستم صولت نعره کشیدند و خوشبختانه آن اقوام و نژادهایی که صدا و حتی حرکات و جست و خیز حیوانات را در میان جنگ و حتی جشن های خود به عنوان رقص و پایکوبی محلی(!!!!)تقلید می کردند هنوز هم موجود هستند و بقایای نسل های امروزی آنها نیز همین صفت را از اجداد خود به ارث برده اند!!!حیف که دوستانی در میان برادران عرب زبان خودم دارم که مظهر مرام و وفا و ایران پرستی هستند وگرنه برای جنابعالی حتما معنا و دلائل واژهء«تازی» را خیلی خوب باز می کردم تا دیگر جرات نکنی دهان بی حیایت را اینگونه بگشایی و نژاد پاک آریا را مورد افترا و آنچه که لایق خودت و….بوده و هست به آنان نسبت دهی!!!!در مورد نان و آب آبادان هم باید بگویم که آبادان جزیی از خاک پاک ایران زمین و محدوده ای از جغرافیای رسمی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و ایران و همهء اجزای آن متعلق به همهء ایرانیان بوده و آب و نان ایران فقط بر آنانی حرام و ملوث است که نان این سرزمین را می خورند و واق واق بیگانه و تفرقه را سر میدهند،در ضمن شما هم زحمتی کشیده و یک عرب زبان که از پیش از ظهور دین اسلام در این جزیرهء دلتایی شکل زندگی میکرده به بنده نشان بدهید!!!!لطفا دیگر به این وبسایت سر نزنید و اگر هم سر میزنید این تکه لقمه های نشخوار شده در محافل تاریکخانه ای خودتان را که شب ها در گوشی با هم در میان می گذارید در اینجا در این مکان پاک درج نکنید که اگر درج کردید منتظر تایید من نباشید چرا که نمی خواهم دوستان رادمرد عرب زبان ایران پرست خودم را از خودم ناامید سازم،دوستانی چون علیرضا هویشم که دو برادر برومند خود را به همین خاک مقدس هدیه نمود،دوستانی همچون عبدالرضا سواعدی که همیشه خودم را مدیون بزرگمنشی او می دانم،دوستانی همچون فواد بچاری که قلبش همچون چشمه های زاگرس پاک است و زمانی حتی برای مهاجرت لازم شد تا تابعیت یکی از کشورهای عربی را بپذیرد فریاد کشید:هیهات من الذله!!!من ایرانیم،زیر بار ننگ اجنبی نخواهم رفت!!!!امیر عزیز،ای کاش کمی هم از این دوستان که به زبان خودت هم تکلم می کنند می آموختی،به خدا آنان که تو و امثال تو را تحریک و آموزش غلط می دهند در پی توطئه و فتنه هایی بس فرا تر از این چیزی هستند که تو خیال می کنی،باور نداری؟؟؟برو از تاریخ بپرس…..یا حق

  16. سلام آبادانیها یا عبادانیها فرقی نمی کنه این همه نژادپرستی برای چه؟ به قول امیر المومنین {بنی آدم و غرور از بهر چیست اولش نطفه ایست (نجس) و آخرش لاشه ایست (نجس) نمی تواند به خودش نفعی برساند و نمی تواند مرگ را از خودش دور کند}
    هر کاری کنی آخرش فرزند آدم هستی و نمی تونی خودت رو از این طایفه بزرگ رها کنی و برای خودت تاریخ دیکه ای رقم بزنی. بنابراین کسی بر کسی برتری ندارد بجز آنکه با تقواتر است. و دین به گفته قرآن در نزد خدا یکی است و آن اسلام است. پس دین دیگری مورد تایید خداوند نمی باشد مگر صاحب آن قبل از آمدن اسلام مرده باشد. اگر آبادان نفت نداشت بازهم سر آن جدال می کردید؟ ولی امروز همه مدعی صاحب زمین بودن می کنند. نصیحت من اینست که نظر اسلام را در مورد وطن پرستی و ملکیت زمین بررسی کنید تا بدانید که صحبتهایی که می کنید شما را از دایره اسلام بیرون برده یا خیر. نویسندگان زیادی مانند پرویز کسروی برای خدمت به وطن پرستی و ارضای شاهانی همچون رضا خان تاریخ مزور آفریدند ولی امروز در نزد پرودگار باید حواب بدهند و میگویند ما را برگردانید تا گفته هایمان را عوض کنیم ولی افسوس راه بازگشتی نیست. پس به گفته هایتان توجه کنید تا دچار پشیمانی نشوید.
    امیر مومنان در خطبه ای بنام خطبه بیان به یارانش فرمود که من اصحاب قائم را به نامهایشان و شهرهایشان می شناسم و اگر بخواهم می توانم آنها را برایتان ذکر کنم. فرمودند بگویید ای وصی پیامبر. امیر مومنان شروع به شمردن و ذکر نام آنها نمود تا به عبادان (آبادان) رسید و گفت از آبادان ده نفر و نام آنها را ذکر کرد. پس اگر آبادان ارزشی دارد آن یاری به قائم آل محمد می باشد. پس با پرورش اخلاق مورد پسند امیر مومنین نام خود را با این ده نفر ثبت کنید.
    ………………………………………………………………………………………..
    درود:
    خیلی موافقم:این همه نژاد پرستی برای چه؟؟؟؟

  17. در جواب دوستانی که میگویند اقای شاهرخ فقط تحقیقات خود رو در اینجا بیان کرده و قضاوت رو بعهده ما گذاشته..بگویم که خواهشا یک بار دیگر مطلب رو مطالعه کنید تا متوجه نوشتار اون بشید که با وضوح کامل نظر متمایل خود به نام اوپاتان رو به کرسی نشونده….لطفا نژاد پرست نباشید و به تحقیق اقای عبدالنبی قیم در این رابطه هم مراجعه کنید.
    ……………………………………………………………………………………………………..
    مدیریت سایت:
    با درود
    چگونه است که شما بنده را به نژادپرستی متهم می فرمایید صرفا بخاطر اینکه هم عقیده یا به زعم شما«هم نژاد!!!!» شما نیستم ولی نوشتهء جناب آقای قیم را که در تایید نام «عبادان» است را صحه می گذارید چون هم راستای با نظر شما و مطمئنا «هم نژاد» حضرتعالیست؟؟؟؟
    فراموش نکنیم که جنابعالی در پی سرچ و جستجوی واژهء عبادان در جستجوگر گوگل وارد این سایت شدید و دقیقا دنبال آن چیزی می گشتید که خواهش قلبی شماست.
    عبادان و اوپاتان هر دو نام های گذشتهء این شهریست که روزگاری آبادان بود و هنوز هم آبادان نام دارد.لطفا از ایجاد مباحث نژادپرستانه و تعصبات قومیتی در این سایت خودداری نمایید که نتیجه اش همین ویرانی هاییست که امروز شاهد آن در شهر همیشه آبادان خودمان هستیم.
    با تشکر

  18. با احترام محضر برادر ارزشمند ، استاد شاهرخ مهتابي

    در تجزیه و تحلیل واژه آبادان می‌توان به معنی «محلی برای پاسداری و نگهبانی از آب» رسید و بطلیموس پدر جغرافیای یونان نام «آرپفانا» و «آپفادانا» را برای آبادان به کار می‌برد. واژه «عبادان» که در دوره‌های اخیر به آبادان استناد می‌شد معرب همان واژه است.[۳] مارکیانوس جغرافیدان سده ۴ نیز آن را به صورت «آپفادانا» (Apphadana) آورده‌است.

    آبادان (به پارسی میانه: Āpātān)، به معنای «آباد، با صفا، با رونق و ضد ویران» گفته شده‌است. در فرهنگ معین، «معمور، دایر، برپا و مقابل ویران و خراب» گفته شده‌است.

    نام آبادان تا پیش از ۱۳۱۴ش به شکل عَبّادان نوشته می‌شدکه به پیشنهاد فرهنگستان ایران و تصویب دولت، رسم‌الخط امروزی را پیدا کرد. همة مورخان و جغرافی‌نویسان اسلامی که در گذشته یادی از این ناحیة ایران کرده‌اند، همین رسم‌الخط یعنی عَبّادان را به کار برده‌اند. آنان، عبادان را هم بر دِه یا شهر آبادان اطلاق کرده‌اند، هم برخود جزیره.
    آبادان در گذشته روستایی به نام عَبّادان بوده‌است. عبادان معرب واژه پارسی «آبادان» بوده است.

    بهرام فره‌وشی این نام را به معنای «ایستگاه پاسداران ساحلی» می‌داند. وی همچنین معتقد است که شکل کهن نام آبادان، اُپاتان بوده‌است که از سه بخش تشکیل شده‌است: اُ به معنای «آب»، پات از ریشهٔ پاییدن و ان، پسوند نسبت. به نظر می‌رسد نام آبادان، معرب همین نام باشد. تا پیش از سال ۱۳۱۴ به شکل عبادان نوشته و خوانده می‌شد. تمام مورخان و جغرافی‌دانان اسلامی که از این ناحیه یاد کرده‌اند، همین تلفظ و شکل نوشتاری را به کار برده‌اند. در وجه نام‌گذاری آبادان، چند قول وجود دارد: بلاذری در ریشه‌یابی این نام را برگرفته از نام عبّاد بن حصین حبطی از قبیلهٔ بنوتمیم می‌داند که از ملازمان حجاج بن یوسف بوده و در این منطقه پادگانی برپا کرده‌است. گروهی آن را بر گرفته از نام مردی مقدس به نام عبّاد که در سده‌های دوم و سوم قمری می‌زیسته‌است نسبت داده‌اند و گفته‌اند که وی عبادان را بنا نهاده‌است. حاج عبدالغفار نجم الملک همانند سایر مورخین پیش از خود آن ناحیه را جزیرة الخضر نامیده‌است.

    احمد کسروی نیز در طول کتابش آنجا را جزیرة الخضر می‌نامد اما در قسمت واپسین کتابش نام آنجا را عبادان می‌آورد.

    در سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی به موجب تشکیل فرهنگستان ایران و با تصویب هیئت دولت در دورهٔ رضاشاه واژهٔ عبادان به آبادان تغییر نام یافت. بخشی از جزیرهٔ آبادان در دورهٔ ساسانیان بهمن‌اردشیر خوانده می‌شده‌است که نام رود بهمنشیر یادگار آن نام کهن است. اوپاتان نیز که نام کهنتر آبادان است امروز بیشتر زیب شرکت‌ها و سازمان‌ها در شهر آبادان است. به دلیل وجود زیارتگاه کوچکی که ادعا می‌شود خضر نبی در آن دیده شده‌است گاهی به این منطقه نام مذهبی جزیرةالخضر هم داده شده‌است. در نزهت‌القلوب حمدالله مستوفی آبادان مرز آخر ایران‌زمین در جنوب غرب معرفی می‌شود و در گذشته دور نیز آبادان را آخرین شهر ایران می‌دانستند و ورای آن جایی دیگر در ایران‌زمین نمی‌پنداشتند که مصداق آن مصرعی از منوچهری دامغانی شاعر دورهٔ غزنوی است که به صورت مثل درآمده‌است که می‌گوید:
    بر فراز همت او نیست جای نیست آنسوتر ز عبادان دهی

    SHAMAYEL.BLOG.IR

  19. *** پادشاهي ميشان ***

    در روزگار قدیم منطقه دهانه اروند رود/ شط العرب و کرانه های کارون و دجله و منطقه فعلی بصره(پس راه) و خرمشهر مرکز تمدن کشاورزی و تجاری مهمی بوده است مردمانی از ملیتهای مختلف در آنجا سکونت داشته اند و حداقل از قوم پارس و دراویدی / هندی / یونانی و رومی آن سخن گفته شده است گفته شده که ساکنان آن از اومانا بوده اند با توجه که عمان یا اومانا کهن و تاریخی شهری در منطقه مکران – و بنادر ساحلی سیستان و بلوچستان بوده است. و اومانا شهری پارسی توصیف شده است پس مردمان آن پارسی بوده اند. نگاه شود به نقشه زیر(پریپلوس اریتراس)

    همانطور که در نقشه پریپلوس و نقشه زیر می بیند آنچه پریپلوس گفت دو شهر خاراکس و اپلو / ابله /اُوبله /اُبلا در حاشیه خلیج فارس و رودخانه بوده اند در حالی که بعضی این دو شهر را در حوالی بصره می دانند. واقعیت های جغرافیایی نشان می دهد که این دو شهر باید در کرانه رودخانه و نزدیک به دهانه خلیج فارس باشند. و طبق گزارشهای یونانی ها ساکنان آن باید یونانی و رومی باشند.چون در آن دوره هنوز گزارشی از وجود اقوام عرب ر کرانه اروند رود وجود ندارد.

    نخستین آشنایی علمی باستان شناسان با پادشاهی میسان یا میشان مربوط به سال ۱۸۱۱ میلادی و بر اثر کشف سکه‌هایی به زبان یونانی بود. آنچه در این سکّه‌ها نظر محققین را جلب کرد تطابق اسامی پادشاهان حک شده بر این سکه‌ها با نام‌های پادشاهانی بود که طبق نوشته‌های مؤرخین باستانی روزگاری بر سرزمین میشان در شمال رأس خلیج فارس حکومت میکردند.
    طبق گفته‌های نویسندگان و مؤرخین باستانی معاصر با میشانیان پایتخت آنان شهر خاراکس یا کرخینیا بود و تاریخ بنای آن به زمان اسکندر مقدونی میرسد. و طبق آنچه ذکر گردیده اسکندر پس از فتوحات خود در هند در راه بازگشت خود به بابل به منطقه‌ای که به احتمال زیاد شهر خرمشهر کنونی یا کمی در شمال آن قرار داشته رسیده و دستور به بنای شهری بزرگ به نام خود او میدهد.اسکندر به خوبی ارزش جغرافیایی آن منطقه که دارای زمینی مرتفع در مجاورت آب‌های رودخانه‌ها و خلیج فارس بود را دریافت و هدف از بنای این شهر نیز بدلیل نقش تجاری و بازرگانی وسیعی بود که میتوانست بعدها ایفا کند.
    اسکندر این شهر را به نام خود تأسیس کرد و بعدها به نامهای خاراکــــس و همچنین کرخینیا معروف گردید.
    پس از مرگ اسکندر در بابل و تأسیس دولت سلوکی این شهر تحت کنترل سلوکیان در آمد. تا اینکه در سال ۱۶۵-۱۶۶ قبل از میلاد قسمتهایی از شهر بر اثر طغیان آب رودخانه‌ها تخریب گردید و توسط امپراطور سلوکی نامدار آن زمان آنتیوخوس چهارم بازسازی میشود و آن را به نام خود آنتیوخا مینامد و یکی از فرماندهان خود را به نام هیسپاوسین به حاکمیت آن شهر و منطقه میگمارد. اما در طی حکومت هیسپاوسین بار دیگر شهر دچار سیل شده و اینبار بدستور هیسپاوسین یا اسپاسینو اقدام به بنا و مرّمت آن میکنند و نام خود را بر نام شهر اضافه کرده آن را خاراکس-اسپاسینو مینامد. این شهر در کتیبه‌های تدمری به نام کاراک اسبیاسینا و در نقوش آرامی به نام کرک دمیسان به معنی قلعه میسان و در تلمود بابلی به نام میشا/ میشان ذکر گردیده‌است.
    در بین سالهای ۱۴۱ الی ۱۳۹ قبل از میلاد پس از انتشار ضعف در پیکر دولت سلوکیان هیسپاوسین استقلال خود را بر مناطق تحت فرمان خود اعلام کرده، به نام خود سکّه ضرب میکند اما روابط خود را با سلوکیان حفظ میکند.
    در سال ۱۲۹ قبل از میلاد هسپاوسین حمله‌ای بزرگ علیه همیروس، حاکم نیابی فرهاد دوم، پادشاه اشکانی بر منطقهٔ بابل و سرزمین‌های مابین النهرین انجام داده و موفقت به شکست او و ضمیمه کردن بابل و اراضی مجاور به قلمرو حکومتی خود میشود. همچنین ذکر گردیده که او حمله‌ای علیه حاکم الیمایی سرزمین‌های عیلام به نام ((بیتیت)) تدارک داده و پس از شکست او موفّق به بسط منطقهٔ نفوذ خود میگردد.

    سرانجام میسان بعنوان یک از ساتراپ‌های مهم دولت اشکانی در آمده و بصورت نیمه مستقل و گاهی مستقل به پادشاهی خود در بیش از ۳ قرن ادامه میدهد تا هنگامیکه آخرین پادشاه میسانی در اوایل برآمدن حکومت ساسانیان توسط اردشیر بابکان به قتل رسیده و حکومت آنان پایان می‌یابد. [این روایت نباید صحیح باشد زیرا در کتیبه پایکولی نرسی از پادشاه میشان و سپس سرکوب او توسط خودش یاد می‌کند یا به احتمال این پادشاهی توسط نرسی منقرض شده نه اردشیر پاپکان]

    پلینیوس رومی و سفرنامه پریپلوس اریتراس ۵۰ میلادی شهر خاراکس و اپلو (ابله) را در شمال رأس خلیج فارس ذکر کرده و نوشته اند شهر اپلگوس یا ابله در انتهای خلیج فارس بر کنار رودخانه است شهری آباد و مرکز تجارت پارسها و رومی ها و هندی ها است . سال ۹۷ میلادی یک ژنرال چینی به نام گان ینگ که از طرف امپراطور چین پان چو از دودمان هان مأمور به سفر به دربار امپراطور روم بود در طی مسیر خود از شهر میسانی خاراکس عبور کرده و در توصیف خود از این شهر آن را tiozeh نامید که از هرسو به جز در زوایهٔ شمال غربی در احاطه آب است. در سال ۱۸۱۸ میلادی تحقیقات و پژوهشهای متعددی صورت گرفت که منجر به کشف منطقهٔ حکومتی این پادشاهی گردید و موقعیت جغرافیایی آن در بین رودهای دجله و فرات و رود کارون تعیین گردید.

    مکران و خلیج فارس در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی

    خاراکس: خاراکس یا کرخینیا مهمترین شهر میسان و پایتخت آن بوده و به نامهای کرخینیا و خاراکس اسپاوسینو نیز شناخته میشود.تاریخ بنای آن به زمان اسکندر مقدونی میرسد و بدلیل موقعیّت بندرگاهی خود نقش بزرگی در تجارت میسان داشت و امروزه رودخانه کرخه در خوزستان هنوز نام قدیم این شهر، کرخینیا را به یادگار دارد.به اعتقاد باستان شناسان به احتمال زیاد مکان جغرافیایی آن در شهر خرمشهر امروزی یا کمی در شمال آن واقع بوده‌است و بعدها این شهر در زمان ساسانیان به استرآباد اردشیر نامیده میشود.از مشاهیر این شهر جغرافیدان باستان ایزیدور خاراکسی میباشد.
    فرات:

    پلینی بزرگ در قرن اول میلادی آن را تابع پادشاه کرخینیا – کرخه ذکر کرده و آن را در حوالی ۱۱ مایل در جنوب شهر خاراکس میداند. شهر خاراکس در شرق اروند رود در جایی نزدیک به آبادان امروزی بوده است. فرانتس آلتهایم مکان آن شهر را بصره امروزی دانسته اما طبق مشخصاتی که پریپلوس بیان کرده نظر دیگر جغرافیدانان و بعضی از مورخان عرب آن است که مکان آن در منطقهٔ ای در شرق اروند رود در حوالی بهمنشیر امروزی و در شمال آبادان امروزی بوده باشد.

    رودخانهٔ فرات نام خود را از این شهر میشانی گرفته‌است و در زمان ساسانیان نام آن به بهمن اردشیر (بهمنشیر) تغییر می‌یابد.
    اُبلَه: از شهرهای میسانی که نام آن از نام یونانی شهر اپولوگوس گرفته شده باشد این شهر یکی از شهرهای تجاری مهم پادشاهی میسان بوده و در عهد اسلامی یکبار در عهد ابوبکر توسط خالد بن ولید و بار دیگر در عهد عمر توسط عتبه بن غزوان فتح میگردد و تا مدت‌ها پس از آن نقش تجاری خود را حفظ میکند.ابن بطوطه ذکر میکند که اُبله شهر بزرگی بوده که تاجران هندی و فارس برای تجارت به آن می‌آمده‌اند. مکان آن در نزدیکی شهر بصره عراق میباشد.

    آنطور که پریپلوس شهر آپلگوس ا توصیف کرده مکان آن باید جایی در آبادان باشد و نه در بصره او نوشته است این شهر سعادتمند است و حاکمی عادل دارد و تجارت از هر سوی پارس و روم و هند در آن جاری است.
    افامیه: امروزه آن را عوامیه می گویند
    این شهر توسط سلوکوس اول جانشین اسکندر مقدونی ساخته شد و در شمال پادشاهی میسان واقع بوده‌است و در همین شهر بود که تراژان امپراطور روم در طی حمله به امپراطوری اشکانی مورد استقبال پادشاه و مردم میسان قرار گرفت.
    پروفسور کریستین سن آنان را از عرب‌هایی میداند که خاستگاه آنان منطقهٔ عمّان بوده‌است.البته او فراموش کرده که عمان تاریخی از مردمان پارس توصیف شده اند. پریپلوس مبحثی از مشاهدات عمانا /اومانا دارد و مردم آنجا را پارسی می خواند. نشانه ای وجود ندارد که قبل از اسلام در عمان عرب ساکن بوده باشد. طبق نظر محققین هیسپاوسین پادشاه میشانی نامی با ریشهٔ ایرانی است که یونانی‌شده است و تباری آریایی داشته است در منابع دیگرتبار آنها مردمانی میتانی دکر شده اگر میشان و میسان و میتان را گویش های مختلف یک نام بدانیم باید بگوییم که آنها مردمانی بوده اند که از کرانه های دریای کاسپین به اینجا کوچ کرده اند.

    حکومت میسانی توسط اردشیر اول، سرنگون شد. در این مورد پروفسور کریستین سن می‌گوید: «عاقبت میان اردشیر و شاهنشاه اشکانی جنگ در گرفت.اردوان پادشاه اهواز را فرمان داد که به جنگ اردشیر شتافته، او را به تیسفون فرستد. اردشیر مهلت نداد. بعد از آنکه شاذشاپور شهریار اصفهان را مغلوب و هلاک کرد، رو به جانب اهواز نهاد و شهریار آنجا را شکست داده و کشور او را به قلمرو خود ملحق نمود. آنگاه ولایت کوچک میشان را، که در کرانه رود دجله و ساحل خلیج فارس بود، به تصرف آورد. [با توجه به کتیبه پایکولی گمان می‌رود که پادشاهی میشان استقلال خود را از دست داده و به عنوان یک حکومت وابسته به ساسانیان تا زمان نرسی ادامه حیات داده است]
    دشت هویزه و دشت میشان بقای سرزمین پادشاهی میشان است.

    نویسندگان عرب با جعل در ترجمه و تحریف مطالب پلینی چنین نتیجه گرفه اند که او خاراکس و میشان را پادشاهی عرب دانسته است باید گفت کتاب پلینی ترجمه عربی آن کاملا مغشوش و تحریف شده است در حالیکه پلینی دستکم ۲۰ بار از خلیج فارس و دریای فارس سخن گفته در ترجمه عربی آنها را به خلیج عربی تحریف کرده اند و بعد ادعا کرده اند که پلینی خلیج عربی بکار برده اما کتابهایی مانند زیر تحریف ها و ترجمه های غلطی در همین رابطه و در خصوص پادشاهی میسان بکار برده ند.

    نقود میسان العربیه – د.محمد باقر الحسینی
    نشوء و تطور مملکه میسان – د.واثق اسماعیل الصالحی
    الاماره العربیه فی میسان –عبدالرزاق الحصان
    دوله میسان العربیه – د.منذر عبدالکریم البکر

    از گفته های پلینی در زیر نتیجه گرفته اند که میشان پادشاهی عربی بوده است همچنین از نوشته کتاب ” ایران در زمان ساسانیان-کریستینسن-ص۹۹ که گفته است اكثريت اهالی میشان از مردمان عمان بوده اند نتیجه گرفته است که پس خارک(خاراکس) پادشاهی عربی بوده است.

    باید گفت پلینی مرزهای پارس /ماد/پارت را چنین مشخص کرده است در شرق رود هندوس – در غرب رود دجله در شما منطقه قفقاز رود کور و تاروس در جنوب دریای سرخ . خوب پادشاهی میسان در دهانه خلیج فارس و کرانه رود اروند/شط العرب و کارون و دجله بوده است. بطور طبیعی طبق تعریف پلینی این پادشاهی در قلمرو ایران قرار داشته است. پادشاهی عربیا از جنوب و مکه کشیده می شده و محدود می شده است limited به حریم شهر خاراکس.

    ترجمه متن:

    اما آن بخشی که تا حدودی قابل عبور است که آنرا خاراکس می دانند و مرز پادشاهی عربیا است که از آن سخن خواهیم گفت

    (آنرا اینگونه ترجمه کرده اند خاراکس که مرکز پادشاهی عربی است.!؟)

    اما در مورد استناد به اینکه چون مردمان خاراکس و یا از اومانا آمده اند پس عرب بوده اند باید گفت تمام نوشته ها و مستندات نشان می دهد که دستکم تا صده های قبل از اسلام ساكنين اومانا و اومان / عمان مردمانی دراویدی و پارس بوده اند و این را پریپلوس اریترا بخوبی شرح داده است.

    ضمن اینکه واژگان نیز پارسی است مثلا خراسن .Characene لاتین می تواند همان خورسان پهلوی باشد که به معنی طلوع خورشید و محلی که خورشید می آید باشد . خوراسان در فارسی میانه خاوران شده است .

    میشان نیز می تواند از کلمه میش و گو میش باشد که معرب آن جاموس شده است. واینجا منطقه ای بوده است که گاو میش های وحشی از دوران کهن و از بقایای نسل گاو میشهای آفریقایی و هندی در اینجا زیستگاه داشته اند.

    متن پلینی:

    but that part of it is the least passable which they call Characene, from the Town (Charax), which limiteth(limited) the Kingdoms of Arabia : of which we will speak

    by and by,… that Media, Parthia, and Persia, are
    bounded on the East by the Indus ; on the West, by the
    Tigris ; on the North, by the Taurus and Caucasus ; and on
    the South, by the Red Sea : also, that they extend in Length
    ۱۳۲۰ Miles, and in Breadth 840. Moreover, that Mesopo- tamia by itself is enclosed eastward by the Tigris, westward by the Euphrates ; on the North by the Taurus, and on the South by the Persian Sea; being in Length 800 Miles, and in

    Breadth 360. Charax is the inmost Town of the Persian
    Gulf, from which Arabia, called Eudaemon (happy) runneth
    forth in Length; it is situated upon a Mount artificially
    raised between the Confluence of Tigris on the right Hand,
    and Eulseus on the left : with an Expansion of three Miles.
    It was first founded by Alexander the Great ; who, having
    drawn Colonists out of the royal City Durine

    .The Peninsula itself of Arabia runneth (out between two Seas, the Red and the Persian(sea,to conduct a Navigable Channel into the Nile, in that part where it

    runneth to the Place called Delta, for the Space of 62
    Miles ; which is between the River and the Red Sea. This
    Enterprise was followed by Darius, King of the Persians

    مردمان میشان بخش عمده آنها مهاجران یونانی و رومی و پارس ها بوده اند ومردمان دراویدی و هندی هم در این تمدن وجود داشته اند. بخصوص اگر میتان ها همان میشان ها باشند . میشان یک تمدن کشاورزی است.

    برخلاف هندی ها – ایرانی ها و رومی ها که زندگی کشاورزی داشته اند تمدن عربی فقط بر پایه شبانی شبان = چوپان (شعبان ) و دامداری و تجارت استوار بوده و اصلا تمدن عربی در مکه و منطقه جزیره عربی شکل گرفته که فضای زمین مناسب و آب لازم برای کشاوزری نداشته است. سفر نامه ناصر خسرو بخوبی تمدن عربستان را وصف کرده است. ناصر خسرو و ابن بطوطه/ بتوته بهترین شاهدان تمدن عرب هستند چون شرح سفرهای خود را با مشاهده نوشته اند و نه بر اساس نقل و قول های کاذب و یا منابع کتابخانه ای . آنچه آنها نوشته اند تصویر جامعه عرب هزار سال قبل تر را هم آشکار می کند. بطور خلاصه اینکه نویسندگان عرب عموما واژگان ” سامی و ایلامی را به عرب ترجمه می کنند و بعد نتیجه گیری غلط ارایه می دهند. قوم عرب با زبان عرب متفاوت است قوم عرب مردمانی بوده اند در سواحل دریای سرخ و شاخ آفریقا اما مردمانی که اکنون در عراق و بسیاری از کشورهای عربی زندگی می کنند اکثریت آنها نژاد سفید و از گروه نژادی آرین هستند که مهاجرانی از قفقاز- کاسپین -خزر – یونان و روم را هم شامل می شود تا قبل از اسلام هرگز در فلات و کرانه دجله و فرات پادشاهی عربی وجود نداشته اما بازرگانان عرب از مکه در دو مسیر با سواحل مدیترانه تجارت داشتند یکی در مسیر کرانه های دجله و فرات سفرهای تجاری تابستانی – زمستانی رحله الشتا و الصیف داشته اند و از بصره (معرب شده پس راه به قول حمزه اصفهانی) تا حلب(الپو) و غزه (گزا) با کاروانهای شتر تجارت می کردند دیگری مسیر تجاری مکه – مصر بوده است . تجارت عربی تقریبا تماما با شتربوده و تجارت دریایی قبل از اسلام توسط عربها گزارش نشده است. دلیل این نکته اینکه عربها در ادامکه مسیر سرزمین های دشت و صحرایی عربی گسترش یافته اند و نه در مناطق دریایی و کوهستانی خارج از دشت صحرای عربیا . با وجود تجارت گسترده عربها در کرانه های دجله و فرات اما حاکمیت نداشته اد اینکه گفته می شود عرب موی و یا نام بعضی پادشاهان رومی و یونانی پسوند عرب دارد مانند فلیپ عرپ /عرب معنی آن عرب بودن نیست چون عرب و اربه/ عربه/ارپ/ در زبانهای لاتین معانی متعددی دارد.و فقط به معنی قوم عرب نیست.

    SHAMAYEL.BLOG.IR

  20. عبادان شهریست عربی ومتعلق به قوم عرب
    این اریایهای نژاد پرست که تا قبل از اسلام با خواهران خود ازدواج میکردند نباید چیزی برای گفتن داشته باشندوتمام تاریخ ایران واریا بدلیل نداشتن اصالت همکی ساخته وپرداخته یهودیان است که برای اریایها تاریخ ساختند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا