نسل مترجمین حرفه ای در راه است….
مترجم خوزستانی گفت: در خوزستان ترجمه به صورت حرفهای و چشمگیر در حال انجام است و به نظرم هم اکنون مترجمان داخلی از مترجمان خارجی بهتر عمل میکنند.
جهان عرب در حال حاضر بازار خوبی برای آثار دیگر نویسندگان پیدا کرده است. ادبیات فارسی در این بین پتانسیل مناسب برای جذب این بازار دارد. بعضی از مجلهها و رسانهها همچون “مجله شیراز” در حوزه هنری تاکنون حرکت مختصری داشته، اما با توجه به حجم بالای کتابهای فارسی به تنهایی نمیتواند گستردگی کار را به عهده بگیرد.
احمد حیدری، حسین طرفی، حسین عباسی، حمزه کوتی، مریم حیدری و دیگر مترجمان خوزستان در چند سال اخیر فعالیت چشمگیری برای معرفی ادبیات فارسی به جهان عرب داشتهاند. حسین طرفی یکی از مترجمان زبان فارسی به عربی است که بیشتر به ترجمه رمان و شعر میپردازد.
طرفی علیوی سال ۱۳۵۸ در روستای حمیدیه از توابع اهواز به دنیا آمد. وی مدرک کارشناسی مترجمی زبان عربی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی خود را از دانشگاه آبادان اخذ کرده است. طرفی دو رمان “خمره” به نویسندگی هوشنگ مرادی کرمانی و “عقرب روی پلههای راهآهن اندیمشک” از حسین مرتضائیان آبکنار را به عربی ترجمه کرده که هماینک هر دو کتاب در دست چاپ هستند. وی همچنین چند مجموعه شعر از شاعران معاصر ایران را نیز ترجمه کرده است.
ویژگی نگاه تاریخی طرفی به ادبیات فارسی در گفتوگوی زیر قابل فهم است.
در ادبیات داستانی فارسی چه جاذبهای دیدید که تصمیم به ترجمه گرفتید؟
ادبیات فارسی کلاسیک جایگاه بهخصوصی دارد. مثلا گلستان سعدی با مفهوم داستانی قدیمی و همچنین شاهنامه فردوسی که عبدالوهاب عزام، نویسنده، مترجم و محقق مصری آن را به عربی برگرداند و در مورد آن تحقیقات ارزندهای انجام داد. از داستانهای شعری میتوانیم به بوستان سعدی و داستانهای عرفانی (صوفی) که در مثنوی جلالالدین وجود دارد اشاره کنم. باید دقت داشت که داستان در ادبیات فارسی موضوع جدیدی نیست و از قدیم وجود داشته است. داستان در اصطلاح جدید و امروزیاش که آن را به نام داستان و رمان معاصر میشناسند ابتدا از رمان و داستانهای اروپایی الگوبرداری داشته است. البته بیشتر ادبیات جهان تحت تاثیر اروپا بوده، ولی برخی کشورها به مرور توانستند مانند ادبیات روس یک خصوصیت ادبیاتی مستقل برای خود در سطح جهان تعریف کند.
این در حالی است که رمان معاصر فارسی، تاریخ و طبیعت جامعه منطقه را به صورت مناسبی بازگو و به تصویر میکشد. خواننده ادبیات فارسی میتواند از طریق خواندن رمان، درختان سرو را احساس و بوی آنها را استشمام کند. او میتواند خانههای گِلی کوتاه و شلوغی شهرها را در رمان ببیند. همچنین از دور رایحه درختان و گلها را به سمت خواننده سوق دهد. این تصاویر در حافظه و ناخودآگاه خواننده حک میشوند تا زمانی که گذرش به آن فضاها بیفتد. آنها را که تطبیق داد، گویی بارها این فضاها را دیده است. هر چند داستان نویسان ایرانی به سبک غرب نوشتند ولی توانستند خصوصیات جامعه امروزیشان را به نحو احسن ترسیم کنند.
اشتراک ادبیات فارسی و عرب شاید قدری به خاطر اسلام هم باشد. این اشتراک آیا در رمانها قابلیت ترجمه را دارند؟
البته شاهد طنینی از فرهنگ اسلامی در ادبیات فارسی نیز هستیم. در کتاب “ثریا در اغما” نوشته اسماعیل فصیح اکثر نامهای شخصیتها عربی ـ اسلامی هستند. احمد دسوقی شتا از موسسان نهاد ترجمه فارسی به عربی در مصر که اشراف ترجمه این کتاب را به عهده گرفته است و توسط یکی از شاگردانش ترجمه شده است. همینطور در رمانهای احمد محمود و هوشنگ مرادی کرمانی و محمود دولت آبادی و بسیاری از رمان نویسان تلفیقی از فرهنگ اسلامی ایرانی را میبینیم.
این ویژگیها به رمان ختم میشود یا به شعر هم سرایت داشتهاند؟
حتی در شعر نیز این رویکرد وجود دارد. عربها به “الشعر الحر” و در فارسی به “شعر نو” معاصر تعبیر میشود. شعر نوی عربی همپای شعر نیما و با الگوبرداری از اروپا هر دو همزمان در این شعر گام نهادند. نازک الملائکه از شاعران نو در ادبیات عرب است. اینها را گفتم تا نشان دهم که خیلی سخت است بدانید کدام یک زودتر در این شعر گام نهادند و اگر هر دو شعر را با هم تطبیق دهید، اشتراکات زیادی در بین این دو پیدا میکنید. بدون شک بینامتنی دینی در دو ادبیات بسیار بوده که مستحق نقد و بررسی است و شعر بارها از رمان مورد بحث قرار گرفته شده زیرا شاعران عربی و فارسی پیشتر از رماننویسان پا به عرصه ادبیات نهادند و توانستند سبکهای متفاوتی نهادینه کنند.
ملاک انتخابتان برای ترجمه چیست؟
اگر از داستان و رمانی لذت ببرم دست به کار ترجمه میشوم. خیلی به نام نویسنده توجه نمیکنم. در بین رمانهای زیادی که خواندهام، بسیاریشان قابلیت ترجمه را دارند. هر چند در این زمینه کم کار شده است. به ویژه در زمینه ادبیات که به نظر من سختترین نوع ترجمه است.
به طور مشخص نویسندههایی هستند که برای ترجمهشان بخواهید انرژی صرف کنید؟
بسیاری از رمانها ارزش ترجمه را دارند. رمانهای احمد محمود، بزرگ علوی، صادق هدایت، هوشنگ گلشیری، سیمین دانشور، رضا براهینی، محمود دولتآبادی، بهرام صادقی، پزشک زاد.
از نسل جدید چطور؟
رمانهایی از عباس معروفی و فریبا وفی، طاهره علوی، حسین سناپور، ابوتراب خسروی، حسین آبکنار و رضا قاسمی. این نویسندگان سبکهای جدیدی را وارد ادبیات فارسی کردهاند. فضای داستانهای این نویسندهها به وضوح مختصات جامعه کنونی را نشان میدهد. مترجمی که بتواند ارتباط قوی با این نوشتهها و رمانها برقرار کند، نمیتواند به سادگی از کنار آنها بگذرد. تنها رمانی که به عربی ترجمه شد و خیلی در مورد آن بحث شد “بوف کور” بود. از این کتاب سه ترجمه توسط عمر دسوقی شتا، عمر عدس و اشکنانی وجود دارد. البته اشتباهات زیادی در ترجمه عربی آنها وجود دارد که نیاز به بررسی و بعضی از ترجمهها نیاز به ترجمه دوباره دارند.
ایراد ساختاری یا تکنیکی؟
در آموزههای آکادمیک عنوان میشود که مترجم باید به هر دو زبان آشنایی کامل داشته باشد. این مهمترین مشکل ترجمههاست. مترجمان کشورهای عربی آشنایی کامل به زبان و ادبیات فارسی ندارند. به ویژه در مورد کلمات عربی که وارد ادبیات فارسی میشوند. بسیاری از لغات عربی وقتی وارد زبان فارسی میشوند، تغیر معنا میدهند. گاهی معنی واژهای در زبان مبدا در مقصد به طور کامل تغییر میکند. برای مثال کلمه “اشتباه” در عربی به معنی “شبیه بودن” است. در فارسی میدانید که به چه تعبیری استفاده میشود.
تمییز دادن بین این کلمات در فارسی و عربی به اشراف و شناخت کامل دو زبان نیاز دارد. مثلا کلمه اتفاقات در صفحه یک رمان “بوف کور” ترجمه ابراهیم دسوقی شتا، این کلمه را همان اتفاقات ترجمه میکند که در عربی، “اتفاقیات” به معنی “قراردادها” است.
عمر عدس در ترجمه این کتاب اندکی جرأت به خرج داده و آن را به “مصادفات” به معنی “به شکل تصادفی” ترجمه میکند. در حالی که ترجمه دقیق “اتفاقات” در عربی “احداث” است. برخی از مترجمها نمیتوانند روح و سبک متن اصلی را به زبان مقصد منتقل کنند. در زبان عربی به این نوع ترجمه (ترهل لغوی) میگویند. چنین ترجمههایی باعث میشود که داستان و ترجمه لطمه کلی بخورند. اما از مترجمانی که خوب در این زمینه کار کردند میتوان به عمر دسوقی شتا از مصر و یوسف بکار از عراق اشاره کرد.
ترجمه داخلی حال خوشتری دارد یا آنها که خارج از ایرانند و زبان فارسی ندارند؟
از نظر من شاید در گذشته ترجمه فارسی به عربی توسط مصریها و عراقیها و سوریها زیاد صورت میگرفت اما حالا در خوزستان ترجمه به صورت حرفهای و چشمگیر در حال انجام است و به نظرم هم اکنون مترجمان داخلی از مترجمان خارجی بهتر عمل میکنند.
خوزستان به لحاظ دو زبانه بودن مترجمان؟
چون در استان رشته ادبیات عرب دربسیاری از دانشگاهها توسط اساتید برجسته تدریس میشود. دانشکده مترجمی زبان عربی در آبادان فعالیت خوبی داشت. اما نمیدانم به چه دلیل حدود چند سال است تعطیل شده و استاد صادق ابراهیمی نهایت سعی خود را برای ادامه آن کرده بود. همچنین آشنایی منطقه به زبان فارسی و عربی به شکل دقیق توانسته ترجمههای درخوری را ارائه دهد که به نظرم این ترجمهها خیلی دقیقتر و بهتر از ترجمههای کشورهای دیگر است.
ارتباطتان با ناشران عربی چگونه شکل میگیرد؟
مشکل همینجاست که ما ارتباطی با ناشران کشورهای عربی نداریم. چاپ کتاب در خاورمیانه خیلی مشکل و مستلزم سفر به کشوری است که ناشر مورد نظرمان در آنجا باشد. از جهتی هر ناشر برای خود سیاستهای خاصی دارد. با این شرایط تنها از طریق اینترنت است که میتوانیم با آن انتشارات ارتباط برقرار کنیم و از طریق اینترنت هم کمتر به ما پاسخ میدهند.
پیشنهادتان چیست؟
بهتر است در سطح اجرایی کشور وزارت فرهنگ و ارشاد، موسسات فرهنگی، حتی دانشکدهها با دانشگاهها و انتشارات عربی ارتباط قویتری برقرار بکنند. نمایشگاه بینالمللی تهران تا حدودی توانسته ما را با ناشران کشورهای عربی آشنا کند. خود من از طریق نمایشگاه بینالمللی تهران با انتشارات موسسه “البلاغ لبنانی” آشنا شدم و کتاب اولم را مشترکاً با حسین عباسی از مترجمان اهوازی، با نام “آکاویل” نوشته دکتر شاهرخ موسویان را ترجمه و به چاپ رساندیم. اما این ارتباط محدود بوده و نیازمند ایجاد ارتباط فرهنگی عمیقتری است. همچنین موسسات فرهنگی میتوانند سمینارهای مرتبط با ترجمه برپا کنند که باعث آشنایی بیشتر مترجمان با هم میشود یا اینکه اداره ارشاد کتابهای ایرانی را به موسسات عربی معرفی کند.
در فرایند ترجمه چه اتفاق ملموسی میافتد؟
ترجمه، تمدن و فرهنگها را به هم نزدیک میکند. به خصوص در رماننویسی که به نظرم رمانها با هر زبانی که باشند به رمانهای دیگر در همه زبانها نزدیک و از یک خانواده هستند. این رمانها توانستند یک سرزمینی برای خود تشکیل بدهند. سرزمینی که در آن انسانیت و ادبا سعی دارند این سرزمین را گستردهتر و با شکوهتر از همیشه جلوه دهند. طبیعت زبان این است که از زبانهای دیگر در حال وامگیری و ارتباط متقابل است. وقتی که قرآن کریم نازل شد دارای کلمات فارسی بود، جالب اینکه هیچ کس از پیامبر، معنا و مفهوم کلمات فارسی را نپرسید و نشان از آن دارد که مردم عرب آن زمان با آن لغات به طور کامل آشنا بودند. ترجمه حتی توانسته تئاترهای قدیم و جدید را به عرصه نمایش در همه سرزمینها بکشاند.
مثلا نمایشنامهای که در اروپا بود ممکن است در قسمتی از ایران منتشر و حتی به صورت تئاتر نمایش داده شود که خود باعث شناخت بیش از پیش هنر میشود. از ویژگیهای ترجمه این است که همیشه به زیباییها نگاه میکند. همچنین ترجمه همیشه مطالب و کتابهای زیبا انتخاب میکند.