آبادان عزیز ما از دیر باز یکی از مظاهر گفتگوی تمدنها و پذیرش آراء وادیان سایر مذاهب بوده است ، این موضوع را می توان با نگاهی ساده به تعداد معابد و مساجد پیروان سایر مذاهب و ادیان در شهر آبادان دریافت .
وجود کلیساهای متعدد ، کنیسه ها ، معابد سیک ها و هندوان ، مساجد سایر ملل مسلمان و مسلمانان پیرو سایر مذاهب اسلامی …. همگی حاکی از وجود یک اعتقاد و احترام نسبت به معتقدین به دیگر ادیان است ، هر چند که از این معابد و زیارتگاهها که نام بردیم شاید چندتایی بیشتر باقی نمانده باشد ، آنهم بصورتی نیمه ویران و متروک و از بعضی از آنها دیگر فقط نامی مانده است و خاطره ای در ذهن سالمندان…
اما یکی از این مکانها که هنوز سالم مانده و همچون ساختمانی زیبا گوشه ای از شهر خوبان را زینت می بخشد ، کلیسای ارامنهء گریگوری آبادان است ، کلیسایی که در سال ۱۹۵۸ میلادی (۱۳۳۶ هجری شمسی) بنا گردیده و بزرگترین تالار اجتماعات ارامنهء مقیم آبادان محسوب می گردیده است . شاید برخی بیندیشند که حضور این همه مکان مقدسه در شهر آبادان ریشه در صنعتی بودن این شهر و حضور بیگانگان در یک قرن اخیر داشته باشد ، اما با نگاهی به پشت سر و آنچه که در کتب گذشتگان بر جای مانده در می یابیم که حضور این همه ادیان در این شهر باستانی ریشه در هزاره های پیشین دارد: ابن بطوطه جهانگرد مسلمان که در قرن هشتم هجری از این شهر دیدن نموده به وجود مساجد ، معابد و رباطهای بسیار در آبادان اشاره دارد و اسطخری در بیش از هزار سال پیش این شهر را شهری مسلمان با حضور پیروان بسیار از سایر ادیان معرفی می کند .
باید دانست که این کلیسای ارامنه که به کلیسای قاراپت مقدس مشهور است اولین کلیسای ارامنهء آبادان در عصر حاضر محسوب نمی گردد، بلکه پیش از احداث این کلیسا در آبادان دو کلیسای دیگر نیز وجود داشته اند : کلیسای کریستوفر، در منطقهء بریم آبادان که در سال ۱۹۲۸ میلادی (۱۳۰۶ هجری شمسی) احداث گردید و متعلق به مسیحیان پروتستان آبادان بوده است و دیگر کلیسای آبادان که در سال ۱۹۵۱ میلادی (۱۳۲۹ هجری شمسی) تاسیس گردید ، کلیسای آشوری بوده که در نزدیکی فلکهء الفی جای داشته و مورد استفادهء مسیحیان آشوری آبادان قرار می گرفته ، که امروزه دیگر از آن دو کلیسای قدیمی اثری بر جای نمانده است .
همشهریان مهربان مسیحی ما هنوز هم هر یکشنبه برای اجرای مناسک و مراسم مذهبی خویش به این کلیسا می آیند و در آزادی کامل به برگزاری آیین خویش می پردازند . متولی امروز این کلیسا یکی از ارامنهء خوشنام آبادان به نام آقای مانوکیان می باشد که کارمند بیمارستان امام خمینی (ره) است.
13 Comments
همشهري آرش
تلاش زيبايي است عكاسي كه عكس خود حقيقت است . عكس آبادان يادگار ماندگاري است از دوراني طلايي كه اين شهر ديگر يا بياد نمي آورد يا نمي خواهد.
جاي امضا روي عكسها – پاسپارتو – و كادر بندي همه عواملي هستند كه براي صرفا براي تزئين يا هشدار بكار نمي روند و جزئي از مفهوم عكس هستند . بنظرم جاي كار دارند.
zahra
salam Mr
pas baghyatun ku??
aha poshte durbin hastin hamatun:P
axaye ghashangeye
نامشخص
سلام
واقعا” ياد دوستها ، همسايه ها ، و همكارهاي مسيحي (ارمني ، آسوري ) كه داشتم بخير همه با دينهاي مختلف بدون اينكه حس كنيم مثل يك خانواده بصورت دمكراتيك زندگي ميكرديم دوست و همكار ان عزيز فلورانس خاچيكيان ، ديانا و روسانا بت نظر ، همسایه بسيار خوبمان خانواده سركيس زاده هر جا كه هستيد سلام ميكنم و بدونيد كه هميشه ياد شما در دفتر خاطرات من باقي مي ماند. اليز ،تامار ، خانم آراكس به شما هم سلام ميكنم و آرزوي موفقيت
از شما آقا مموش تشكر ميكنم كه هميشه اين شهر را زنده نگه مي داري
با تشكر
دختر آباداني .
زهرا...
سلام…
عكسها عاليه !
مخصوصا عكس كليسا…
يادش بخير !!!!
م.ا
با سلام
با ديدن تصوير كليسا ميخوام از يكي از همسايه هاي مسيحي صحبت كنم خانواده مسيحي در همسايگي ما بودند بنام سركيس زاده كه داراي ۳ پسر (سركيس و ادموند و ادوارد ) و دو دختر ( مارگريت و ژانت) بسيار مهربان و خير نكته جالب اينكه با وجود كه مسيحي بودن اينقدر به دين اسلام و امامهاي ما اعتقاد داشتن و احترام ميگذاشتن . بيشتر از مسلمونها . هميشه موقع عزاداري حسيني يك پارچه سبز نذر داشت هر ساله وقتي هيت رد ميشد روي پارچه هاي عزاداران مي انداخت و هر ساله براي ۷۰ بچه يتيم كه در مهدها نگهداري ميشد لباس مجاني ميدوخت و چون مارگريت آرايشگاه داشت بچه ها ي ايتام را مجاني به آرايشگاه مبرد تا اينكه يك روز دختر بزرگشان مارگريت مريض شد و براي معالجه به انگليس رفت بعد از معالجه به ايران آمد و به مادرم گفت من نذر امام رضا كرده بودم كه خوب بشم به زيارت بروم . كه خدا را شكر امام رضا جواب داد. و رفت زيارت بعد از برگشت به پدرم گفت اين پول را بگير و گوسفند بخر بين همسايه ها تقسيم كن. و هب اين ترتيب نذرش هم ادا كرد. بله دوستهاي عزيز درسته كه اين خانواده مسيحي بودن ولي اينقدر خوبي وصفا و صميمت از مسلونها ديده بودن كه اين اعتقاد را براشون بوجود آورده بود .
يا همكاري داشتم به اسم فلورانس هميشه به مسجد ميامد حتي نماز ميخوند اگر كسي از مسلمونها فوت ميكرد چادر ميپوشييد و به مسجد ميامد جالب اينكه همزمان با ما نماز هم ميخوند بهتر ماها نماز را بلد بود. ماه رمضان خيلي افطار ميدادند به فقرا بله آبادانيهاي عزيز مسلموني يعني همين . و هيچ چيز جاي صفا و صميت و دوستي و صادقت را نميگرفت
مدير محترم سايت اگر از نظر انشائي زياد رعايت نشده ميبخشيد لطفا” با انشاء خودتان اين خاطره را وارد سايت بكن
با تشكر
م.ا
دختر آْباداني
پرويز شهرياري
سلام
ممنون كه مرا قدر شناس احساس و ذوقتان كرديد.
من دو دوست ارمني به نامهاي كاتوزيان و بغوسيان داشتم كه سال ۵۹ باهاشون در دبيرستان اميركبير بوارده سال اول دبيرستان همكلاس بودم.درست در نيمكت پشت سر من مي نشستند.جنگ ما را جدا كرد.اگر مرا هنوز به خاطر دارند مشتاق سلامشان هستم.
قطره ای از دریا
سلام:خیلی خوشحالم که اینچنین سایتی رو که درباره زادگاه ما دورافتادگان ازاون دیارسبز رو
با زحمت بسیاروعشق به موطن دارید.من هم با داشته های کم وبااخذ چند اسلاید که به زحمت
دیگر عاشق بدست اورده بودم
سعی کردم ازشهرم عرضه کنم!
امید که دیگرعزیزان که ازاثرهای اونا بدون مجوز استفاده کردم عفو نمایند مارا.
فکرنمیکنم اگرشمارا دروب پیوند کنم مشکلی وجود داشته باشه!
پس با اجازه…
محمد ماه ثاني
باسمه تعالي
خوشحالم هنوز كساني هستند كه از آبادان و گذشته هايش ياد ميكنند با توجه به اينكه بنظر مي آيد مسئولين فراموشش كرده اند.شهري كه شايد كمتر مانند كذشته آن بنوان پيدا نمود .شهري با فرهنگ وفرآيند فرهنگ هاي مختلف و بالاترين توسعه شهري و امكانات عمراني و رفاهي كه متاسفانه بواسطه بي توجهي و سهل انگاري مسئولين حتي نتوانسته در حد و اندازه ۵۰-۶۰ سال پيش ظاهر شود.و اين همت بلندي را مي طلبد كه همه عاشقان و دلسوختگان گذشته و حال آن بايد آستين بالا بزنند.
از جنابعالي بخاطربوجود آمدن امكان ابراز درددل و نيز نزديك نمودن دلهاي دلسوختگان آباداني از طريق سايتتان كمال تشكر را دارم.
forough
sala douste mehraboun, merci ke in veblage ziba ro dorost kardi.vaghean jaleb o por arzesh hast
va fekr ikonam ounhai ke az iran kharej hastan lezate bishtari az in veblag mibaran chon ,yadavariye khaterate gozashte barayeshan mishe . albate man be veblaghaye digare bachehaye abadan sar mizanam o estefade mibaram.
ABADAN shahriye ke fekr nemikonam kasi toye oun shahr motevaled shode bashe o vabeste be ab o khakesh nashode bashe,ma che rouzha o che shabhayi ke ba khteratesh nagzarounde basham.bazi mogheha arezou mikonam ke mishod yek bare dige beram o az nazdik bebinam shahram o mardome khoungarm o mehman navazesho.vaghean dousetoun daram va jabe jaye abadan ro ba tamame vojoud dost daram.
be omide rouzi ke tamame abadanihayi ke dour az shahre hastan betounan bargardan o khaterateshoun ro zende konan.
movafagh bashi.
رها
ابادان را در سفرم به مناطق جنگی دیده ام .بهار ۸۵را در این شهر با مردمان غیورش جشن گرفتم.این شهر را دوست داشتم و برایم همچون شهر خودم نکا(مازندران)لطف وزیبایی خودش را داشت اما یک همشهری شما دلم راشکست.اوباعث شد رابطه من با همسرم خراب شود.او بی مقدمه دلبسته همسرمشد
مهين
با سلام
با ديدن تصوير كليسا ميخوام از يكي از همسايه هاي مسيحي صحبت كنم خانواده مسيحي در همسايگي ما بودند بنام سركيس زاده كه داراي ۳ پسر (سركيس و ادموند و ادوارد ) و دو دختر ( مارگريت و ژانت) بسيار مهربان و خير نكته جالب اينكه با وجود كه مسيحي بودن اينقدر به دين اسلام و امامهاي ما اعتقاد داشتن و احترام ميگذاشتن . بيشتر از مسلمونها . هميشه موقع عزاداري حسيني يك پارچه سبز نذر داشت هر ساله وقتي هيت رد ميشد روي پارچه هاي عزاداران مي انداخت و هر ساله براي ۷۰ بچه يتيم كه در مهدها نگهداري ميشد لباس مجاني ميدوخت و چون مارگريت آرايشگاه داشت بچه ها ي ايتام را مجاني به آرايشگاه مبرد تا اينكه يك روز دختر بزرگشان مارگريت مريض شد و براي معالجه به انگليس رفت بعد از معالجه به ايران آمد و به مادرم گفت من نذر امام رضا كرده بودم كه خوب بشم به زيارت بروم . كه خدا را شكر امام رضا جواب داد. و رفت زيارت بعد از برگشت به پدرم گفت اين پول را بگير و گوسفند بخر بين همسايه ها تقسيم كن. و هب اين ترتيب نذرش هم ادا كرد. بله دوستهاي عزيز درسته كه اين خانواده مسيحي بودن ولي اينقدر خوبي وصفا و صميمت از مسلونها ديده بودن كه اين اعتقاد را براشون بوجود آورده بود .
يا همكاري داشتم به اسم فلورانس هميشه به مسجد ميامد حتي نماز ميخوند اگر كسي از مسلمونها فوت ميكرد چادر ميپوشييد و به مسجد ميامد جالب اينكه همزمان با ما نماز هم ميخوند بهتر ماها نماز را بلد بود. ماه رمضان خيلي افطار ميدادند به فقرا بله آبادانيهاي عزيز مسلموني يعني همين . و هيچ چيز جاي صفا و صميت و دوستي و صادقت را نميگرفت
مدير محترم سايت اگر از نظر انشائي زياد رعايت نشده ميبخشيد لطفا” با انشاء خودتان اين خاطره را وارد سايت بكن
با تشكر
مهين اسماعيل زاده
آبادان
دختر آْباداني
حمود
عبادان جميل شكرا عكسها زيبا بودند
من عبادان
احتمالا از اينكه عربي نوشتم خوشت نمي ايد ولي حقيقتي است دوستم اينكه عبادان داراي بافتي عربي است .
سامان
کریسمس ۲۰۱۱ به همراه یکی از دوستان این افتخار رو داشتم که برای اولین بار در مراسم کریسمس مسیحیان آبادان شرکت کنم. زیرکانه چندتا عکس هم گرفتم. خیلی احساس خوبی داشتم. نزدیکی بیش از حد ادیان الهی رئ احساس کردم. از نکات جالب توجه اون روز میشه اشاره کرد به فشار اماکن به مسئولین کلیسا (نقض اصل ۱۳ قانون اساسی) ، تعداد بیشتر مسلمانان نسبت به مسیحیان و سفر خانم مانوکیان (تنها خانواده ارمنی آبادان و متصدی کلیسای آبادان) به اصفهان برای حضور در مراسم کریسمس ارمنه اصفهان در کلیسای وانک.